عکس: ایمان حامی
از ماشینها تا آدمها: تحلیل شعری از محمد آزرم
منتشر شده در مجله ورس جانکیز (اول آگوست 2013)
متن فارسی، لیلا صادقی
ترجمه کردی، بابک صحرانورد
ترجمه عربی، مصطفی الشوکی
ترجمه انگلیسی، لیلا صادقی
تهران
آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها ماشینها آدمها
تهران فقط جای تأسف دارد
«تهران»، یکی از شعرهای مجموعهی «هوم»، از محمد آزرم، شاعر ایرانی است که در آن از کارکردهای شمایلی متن برای ارائه مفاهیم زیرساختی استفاده شده است. متن این شعر، از دو کلمهی «آدمها» و «ماشینها» شکل گرفته که همآیی این دو کلمه به صورت منظم و تکرارشونده، ازدحام و مکانیکی بودن زندگی در فضای شهری مانند تهران را به تصویر میکشد. در لایهی اول، تکرارشوندگی کلمات همانند تکرارشوندگی حوادث در زندگی است.
استعارهی مفهومی «روزمرگی، بیهودگی است» با توجه به لایهی اول و در لایهی دوم فعال میشود. در لایه دوم، چیدمان کلمات و روابط میان آنها در سطحی خرد عمل میکنند و تکرار شوندگی آنها دلالت بر روزمرگی و تکراری بودن زندگی دارد که در لایهی دوم به صورت خسته شدن، بیانگیزه شدن، بیهدف شدن و بیآینده بودن تداعی میشود. همجواری تکرار با روزمرگی، به گونهای مجازی رخ میدهد که دلالت بر خستگی و دیگر دالهای مرتبط دارد.
در لایهی آخر، که همان لایهی کلیت شعر است، نظام زندگی شهری بر نظام چیدمانی این شعر نگاشته میشود، به طوری که رفتار مکانیکوار آدمها، تکرارشوندگی رفتارها و حوادث، ازدحام و فقدان وجود فضای خالی یا حضور کلمات دیگر در متن شعر، آن را به ساختاری بسته، از پیش تعیین شده و بدون آزادی عمل تبدیل میکند. درواقع، در این لایه، ساختار شعر به مثابهی نظامی تعیین کننده و فرادست، سرنوشت واژهها و چگونگی حرکت و جابهجایی آنها را مشخص میکند، درنتیجه فقدان تنوع کلمات، فقدان حرکت آزادانه و نظم اجباری و تحمیل شونده و تکرار سرسام آور کلمات باعث ایجاد تفسیری کلان از شعر به مثابهی اجتماعی میشود که طبق سطر آخر شعر، جای تأسف دارد. این نوع زندگی به نظامی تبدیل میشود که ویژگی تک تک عناصرش بر فضای این شعر منتقل میشود و شعر را به زندگی شیءوار آدمهایی که در شهری مانند تهران زندگی میکنند، نزدیک میکند.
درواقع، راوی این داستان زیرساختی، برای فرجامی که در انتظار آدمهای موجود در شعر ”تهران“ است، اظهار تأسف میکند و این تأسف به نوعی مقایسهای میان تهران و دیگر فضاهای ممکن تلقی میشود. براساس این شعر، تهران و همه فضاهایی که فاقد آزادی انتخاب و تحرک هستند، به خاطر تکرار شیءوارگی آدمها و عدم وجود روابط انسانی جای مناسبی برای زندگی نیستند. تهران، به مثابهی پایتخت یک قلمرو همچنین میتواند مجازی باشد از حاکمیت موجود، چنانکه در جملهای مانند تهران گفت، منظور حاکمیت کشوری است که تهران پایتخت آن است. بدین صورت، در این شعر، داستانی زیرساختی از مفاهیم انسانی و اجتماعی روایت میشود که روابط انسانی، اجتماع، سیاست، خانواده، عشق و زندگی شهری در آن به شدت نقد میشود و جامعهای بیهدف و بدون چشمانداز ترسیم میشود که آدمهایش مانند ماشینها مصرف میشوند.