درباره آثار

درباره از غلط های نحوی معذورم - حامد داراب

 

شعر و داشتان دیالکتیکی

در به روز رسانی مرداد ماه سایت رسمی «لیلا صادقی یادداشت کوتاهی از «امیر قاضی پور» منتشر شده است با عنوانِ « بسط حاصل از وحدت و پراکندگی» که نگاه مختصری دارد به کتاب متفاوتی با عنوان «از غلط های نحوی معذورم، زندگی پر است از غلط های نحوی» نوشته ی لیلا صادقی که توسط نشر ثالث ارائه شده است. قبل از این نیز «حسین ایمانیان» در شماره ی 1302 روزنامه ی شرق مورخ سوم مرداد ماه 1390 یادداشتی را درباره ی همین کتاب با عنوان «شعر با شعار فرق دارد» به رشته ی تحریر در آورده بود، یادداشتی که باز هم کوتاه و مختصر نوشته شده و از دید نگارنده ی این مطلب برای چند و چون در مورد کتابی متفاوت کافی نمی نمود.

کتاب مورد نظر متشکل از چهل قطعه داستان و شعر است، آثاری که مانند ساختار کتاب از فضایی متفاوت و شاید باید نوشت تازه خبر می دهند، به صورتی که هر داستان در یک شب به اتفاق می رسد و با قطعه شعری که مرجعش داستان روایت شده در هر شب می باشد، در صدد است ارتباطی ارجاعی و یا به قول خود مولف، در معرفی کتابش، ارتباطی «بینامتنی» را ایجاد نماید. به عبارت ساده تر در این مجموعه هر قطعه شعر یا یک قطعه داستان و هر قطعه داستان با یک قطعه شعر در ارتباط می باشند. اما آنچه بیشتر از فرم ارائه ی این مجموعه ذهن انسان را به خود مشغول می کند فضای زبانی آن است، زبانی کهنه، اسطوره ای و قدیم، که بررسی ارتباط اش با ساختار متفاوت کتاب، و چند و چون در آنچه شاید مولف از حیث روانشناختی از ارائه ی آن در نظر داشته است، خود نیازمند مطلبی وسیع تر و جامع تر است.

  

از سویی دیگر در مجموعه ی مورد نظر آنچه از حیث زیباشناختی و مفهومی باید مورد مطالعه قرار گیرد روی جلد و پشت جلدِ کتاب است، آنچه که مولفِ اثر، آن را «چهره ی اول کتاب» و «چهره ی دوم کتاب» نام گذاری می کند، روی جلد و پشت جلدی که به ترتیب چهره ی یک زن و چهره ی یک مرد را، گویی به فرمی امپرسونیستی به نمایش گذاشته است، که عنوانِ کتاب در توالی با هر چهره متغیر است.

با همه ی اینها سوال مطرح است که لیلا صادقی با ارائه ی چنین مجموعه ی متفاوت، ناهمسان و شوریده ای قصد بیان چه موضوعی را داشته؟ شاعر و نویسنده ای که می تواند آثار خود را راحت تر و بی دغدغه تر به صورتی عادی و مرسوم در یک کتاب منتشر نماید و آن را در مقابل دید عموم قرار دهد، چرا دست به چنین چیدمانِ گونه گون و دیریابی می زند؟

طرفه آنکه در آثار قبلی صادقی همچون «داستان هایی برعکس» نیز با ارائه ی یک لوح فشرده در کنار کتاب، به صورتی که هستِ کتاب ارائه شده را به آن لوح وابسته نموده چونان که بدون وجود آن لوح فشرده  فهم و درک مخاطب از داستان آن کتاب نیمه و ناقص می شود، هم، شاهد چنین رویکردهای متفاوتی از وی بوده ایم. (اگر چه که کتاب مذکور در نمایشگاه کتاب سال جاری بدون لوح فشرده اش ارائه می شد، و جای حسرت داشت که چرا ناشران از آنچه که باید مسولیت و وجدان کاری خود بدانند افول می کنند، و یک اثر ادبی، هنری را همینگونه آسوده و بی دغدغه، زخم خورده و شهید می کنند). با همه ی اینها و با تاکیدی که لیلا صادقی در نشر آثارش بر تفاوت های ساختاری و فرمیک در سال های اخیر داشته است، واجب می دانم از بحث پیرامون زبان و روایت داستانی و شعری در مجموعه ی مورد نظر صرف نگاه نمایم و بیشتر به کشمکش ذهنی ام در باب تاثیر تحولات فرمیک نشر کتاب بر مخاطب، بنویسم.

تردیدی نیست که در دهه ی شصت میلادی در آمریکا تغییر در نوع چاپ کتاب های داستان و مجلات عامه پسند توانست مخاطب های کتاب و به طور کلی مطالعه را بیشتر کند و حتی خود این حرکات به قولی آوانگاردِ در زمانی، توانست با پیوستن به جنبش هایی هم چون پساتجدد گرایی و همزمان با دیگر هنرهای آوانگارد، مانند راک اندرول، تئاتر پوچ گرا و... تحولی بزرگ در داستان نویسی ایجاد نماید (تا آنجا که «جان بارت» برای نشر «دلال نئشه جات» که برای اولین بار در 1960 به بازار کتاب عرضه شد موسیقی ای ترتیب داده بود که با باز شدن صفحه ی ابتدایی کتاب نواخته می شد) اما شکی نیست که تطبیق آن جامعه و آن دهه با فضای زمانی خاص و تحول آفرینش، با جریان نشر، مطالعه، زبان و زمان امروز ما، حتی در یک نقد مقایسته ای، کاری عجیب و دور از خرد است، آنچه که شکی ندارم لیلا صادقی نیز خود بر آن واضح می است.

از این منظر و با توجه به آنچه تاکنون از درصد مطالعه ی جمعی جامعه در حوزه ی ادبیات معاصر ارائه شده است، می توان نتیجه گرفت که عملکرد متفاوت مولف کتابِ «از غلط های نحوی معذورم...» بیشتر خطابه ای به مخاطبان تخصصی و نیمه تخصصی ادبیات حاضر ایران است، کسانی که شاید حرف مشترک همه ی شان، یکدستی فرم شعر و کسالت آوری متن هایی است که شاید اگر نگوییم بیشتر تحت تاثیر ادبیات جهان مدرن، باید بنویسیم زیر سایه ی آن قلم می خورد، با این همه نظر گذارانی از سبک معمول نشر آنگونه که با نگاه خیره ی تجریدی و علمی روش تازه را ادراک کنیم (دنیای عینی) و رو آوردن به متن، به صورتی که خود را در تلاقی با سوژه ی تازه ی ساختاری عیان سازیم (دنیای پدیداری) تا داستان ها را آنگونه که در نگاه مستقیم به خودآگاه می رسند، دنبال کنیم و شعر را به اوج مواجهه با محیط داستانی بفهمیم، شیوه ی اساسی کتاب مورد بحث است، شیوه ای که به نحوه ی تفکر، برداشت، عمل، واکنش و ناهمسانی حسی مخاطب نیز اهمیت می دهد، تا آنجا که مطالعه ی این کتاب نیازمند دارا بودن تصوری از زمان (به خاطر زبان نوشتاری)، حافظه، ساختار و معناست.

با این حال، برخی از خصایص نوشتاری و متنیِ کتاب، وقتی در حافظه ی ما با خصوصیات ساختاری اش در هم می آمیزد، درک مفهوم متن به واسطه ی تعمیم آن به فرمی تقریبا نامحدود را، دشوار می سازد، مسئله ای که اگر نتوانیم آن را به عنوان یک مشکل اساسی در این اثر طبقه بندی کنیم بی شک می توان آن را عاملی برای دیریاب بودن کتاب از منظر ذهنی معرفی کرد. با همه ی این مسائل، باید بی رحمانه صادق بود که اثرِ دیالکتیکی، مفهومی، نشانه شناسانه، پساساختارگرایانه و متفاوتِ لیلا صادقی، مجموعه ای است که نه تنها مقاله ای بلند را برای بررسی و چند و چون بیشتر می طلبد، بلکه می تواند سرمشق تازه برای بیان زیباشناسانه ای باشد در محور ادبیات که گویی سال هاست به شمایل یکنواخت، عصا بلعیده و مبادی آداب گرایانه ی خود خو کرده است.

امروز سکوت تلخ شاعر در توست

کابوس جهان حال حاضر در توست

تنهایی انسان نخستین با من

بی مهری انسان معاصر درتوست

از وبگاه حامد داراب

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

تمامی حقوق این سایت متعلق به شخص لیلا صادقی است و هر گونه استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است