![]() ![]() |
روزبه کمالی |
جار جنگ میزند از رخت صبح و سر
پا لخت میکشاند هر بار
لام به کام میپرد الالحاح
سابش نمیآرد سرسامات
غلت غلت
غلیان است
بیدار میدود میریزد
-کماکانش تاب-
کمان نمیکنش به کمینه
کمان "کماکان تصور نمیکنم" نمیکشد
بر دستنخوردهی جملات
بنشین و بافتی بکاش فیالجمله-
دندان قضایای نامربوطه
از لخت صبح سر
جار خواب مي شكاند در دار
پار رخت میگشاید اقدام
طرزی عظیم زار
زاق شکمچهگان عزایم
مجربات جواری تکراروار
اما
تکرار در جوار جایز نیست
هر علف که باز میجنبد
هر علف که باز میعلفد علّافات
راهی ندارد این خط این لب این تکه
دستور برای زبان است
دستور زبان است:
ظهور در جوارح
باری
به ضرس به مجمل به اجباری
انساب رفته بیاید
زیرین علو طبقات
فقط نمیشود که جاذبهورزی
فصل
لام به لام چنگ میتند لاکام
پر مینشاند و میخنجد خونآوار
هزار و خوردهای شاید
چند صد چند تا شاید
عددهای اعداد میلیون و هزارها شاید
از یک به یک تنها یککمتر شاید
ما میخواهیم به دستهای غضبان چسبان
-که از سریان روییده
ما میخواهیم
احساس نابشسته بشاید
ما میخواهیم بسملات خجالات (با تنفس حلقانی)
خراب تر
-حالی نمیشود که مصلحت وقت
ما میخواهیم خاصههای سازی عادی
هدر برد به حواس
که طور دهان را بردار
که انگتر لاییده
که جر میجار میزند صر سحبانه
هان نمیشود که واقف قرضی
ای پدرت- پدری
ای عابر پیاله
ای نفر- ساحت
ای پدرش- پدرید
ای موجبی که برازنده-داربازنده
فقط نمیشود که جاذبهورزی