آتفه چهارمحالیان

 

با احترام

به صلح و

اصغر فرهادی

آتفه چهارمحالیان

با دو پاره‌ی بی‌جانب

گرم-دیده صخره‌ای گام برداشته بر موج

کدام موسیقیش رهاتر است

از وزیدنِ آهی برآب؟

کدام بارقه-‌باریدنش

از برفی که باغروب به او می‌رود؟

زمانِ ریشه، وصفِ رایحه‌ای است

که پائیدن آن در برگ‌ها

درد را حرام می‌کند

چون آنی، چُنان که می‌آید

گویی همیشه را ربوده‌است

وبا خویش دربی شکسته را آنسو می‌شود

چون شبی در گلو، رایحه‌ای آویخته از بهار

که همسایگی کند با رهایی ازمرگ

و لب‌هایی که آخرین سطر

و قعرترین موج‌ها را می‌جوند.

از من

برتر باش صلح

که چون قامت لاشه، مانده‌ای بر مرداب

با دست و تمامِ خالی اشاره‌ای

به زادنِ تا اعماق

و از رنج و آفتاب

پیکری باخته‌ای برسنگ‌ها.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

تمامی حقوق این سایت متعلق به شخص لیلا صادقی است و هر گونه استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است