از فردوسی تا مولوی - خیرالله فرخی

 

از فردوسی تا مولوی

-----------------

لب ات با لب ام از چه دارد به گوی اد

کلامی به رنگ در خم فلفل اندود

تا به لب لب به لب تا

دارد به حال ام می سم اد

از دارد به طرزی می برد این طرز

یا دارد لبی شوریده در شیرین

لب ام را باز می بندد ...

از دارد چه می دانی لب ام ؟

( دارد لب ات دارد لب ام از هر لبی

  در رفتن ات مانده است من

  این جا من ام در حال تو

  در ماندن ام رفته است تو

  آن جا تویی در حال من

  دارد لب ات دارد لب ام در حال رفت )

لب ام با لب ات هر چه خواهی به گوی اد

شکندم شکن تا شکند

فکندم فکن تا فکند

که از روم تا توس این سرگذشت

لب از در گمی حال فعل (ام ) (ات ) شده است

از فردوسی تا مولوی

در حال پیاده می رفت ام

با حال لب ها که دیدم

بر هر لب ترانه ای

باز بسته می شدند

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

تمامی حقوق این سایت متعلق به شخص لیلا صادقی است و هر گونه استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است