ترانه تنيدن دلداده تنها - امید شمس

 

با چيك چيك زمان نشسته چوك چوك جهانيم بسيارها در هر كجاي هم خواهيم

سر داده دست گرفته هه داده هاه گرفته گنجشگكان توك توك به دانه دُردانه هاي هم

ديگريم دندان تيز و هماهنگ پرسيدنيم خواهيم بميريم ما اگرچه ناتوان اگرچه نمي

توانيم پس بس نكن كه تو را كسي كه نباشد هيچ گونه كسي نباشد به تو بر روي و موي و بر بوي پستوي تو بر تو نظر 

با هيس هيس هم لاله هم لال هم باله هم باله اي هم ديگر هم نيش نيش يك

در

 اندرانه هاي آن ديگر آب الماس و صداي ايرج

و نيز ليز از خود گشتن پرپرانه رساناندن آفتاباندن آن مماس بر حريق هواها

نواي درياها  

 

و پس چه كسي آنگاه چگونه كسي كه مرا خنكاي خلوتي آ

هسته زير دندان

اين

دست راستمي از خجستگي و چمن

 آن

بال بال اطراف پرچمي تو حياط هتل دل آرته

حالا 

بلند شو ببين كه چه ابرهاي جالبيم زير آفتاب چسبندگي بلند شو ببين كه چگونه بابونه ايم و چروكهاي سرخ صبحانه ظهرانه
عصرانه ايم  

و سر روي بالش بي بازگشت حفره هاي سبك باري

و سر روي قله ي واصل شدن به فراموشي

همواره هاي هم اندوز و هم سوز و هملايه هاي هم سايه هم سينه هم ساعد ايم

با چاك چاك مقوا ها و قايق هاي درياهاي كوسن هاي هتل دل آرته  ما چيك چيك

اي حبيبانه شهدانه اي شبيه به خاك خنك پاشيده بر صفات درختان

اي روي رود رفته نشسته گيسو به لب گرفته سر در ميان بالها سرود آهسته ي آ آ      آ

اي وهله ي لميده اي از بس

با خس و خس سپيده دمان لَه لَه  ليسيدنيم و چيزي نميده بر خنده ها خواهيم

با خيس روزنه ها خندين از ميان هميان نازنين و لذيذ و سخي

سارها و سينه سرخ  سينه سپيدها و بيدها نورهاي علي نورها ميان هميان نازنازنين  

حالا

خميده چرا خواب رفته چرا سر روي سبزه زار آتش گرفته آب رفته چرا با آهوان ختن بر زمينه ي نارنجي

 

و پس چگونه  وچه كسي ارچه يا اگرچه هيچ گونه كسي و هيچ كس نباشد سخني ز عشق گويند و در او اثر

و تو كلاهش بادهاي پاييز

و سيگار روسي

پله هاي لت استرا آهسته آهسته تا

 پايين

 

 

 

 آنگاه شانه ي نوراني شوربختي آدمي را ليس زدم

و از ستارگان لت استرا فانتومي از نور ساختم

ممنونم از شما

ممنونم از دلربايي سنگ ساحل انزلي

ممنونم از عليرضا نوريزاده از حسين مكي زاده از معاونت اداري

ممنونم از حقوق معلمي

ممنونم از چراغ هاي كم مصرف

 

حقا که آبگینه واژه ی خوبی است

پرواز سعادت اجداد و نیاکان استخوانی

منظور ناز و نوازش انگشت

انگشت سبابه ی آدمیان صبح زود

اينها همه سطرهاي خوبي است اما

 سر در جبین محبت

و سر روی قله ی واصل شدن به فراموشی

اینست

حقا که همین است

هرسال

هر دقیقه درختان

آبستنان

و َهزاران

این     گونه است 

آبی ست تا ابد

آبی

سرما و

 بیهودگی و

جوانی

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

تمامی حقوق این سایت متعلق به شخص لیلا صادقی است و هر گونه استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است