علیرضا عباسی - اگر جنگ نبود

 

ویژه نامه شعر: اگر جنگ نبود

if no war alireza abbasi

شعر اول

 

می‌خواستم از دوستت‌دارم

عاشقانه‌ای بنويسم

جنگ شد

خون از کلمه بالا رفت

گودی‌هايش را پر کرد

بوی تلخ

در مشام درخت‌ها پيچيد

پشت شيشه

ابرها صورت‌شان را گرفته‌

باران را به روز ديگری می‌برند

بين ديوارها

رو به کلمات ترس خورده،

خون گرفته

عاشقانه‌ای‌ از من گذشته است

شعر دوم

 

خاور‌میانه

چون بوی خون

با نسیم صبح می‌آمیزد

و چون نفرین

هوا را خاکستری می‌کند

گردی از ویرانه

بر درختان نشسته

تاولی ابدی بر پوست‌شان

چندان مهربان نیست سرانگشت باد

بوی باروت را برداشته

می‌پراکند در مشام خیابان‌ها/ میدان‌ها

در خاورميانه

چشم‌های جنگ باز است

در چشم‌های جنگ آدم‌ها می‌دوند

آدم‌ها را باد می‌برد

همچون قاصدک‌ها که باد وطن‌هایشان را

زيبایی ِ نيمه ‌جان

در قابی‌ بزرگ

دامن‌های نیمی مانده در خاک،

نیمی رها در باد

سایه‌ای که باغچه را پوشانده

پيراهن عزایی‌ست که وطن به تن دارد

ما در چنين روزهایی يکديگر را پيدا کرديم

در چنين سرزمينی

وقتي زيبایی بر پوستش ترک خورده بود

و با عطشی بر لب   

و تاولی بر پوست

پی خودش در نقشه می‌گريست

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

تمامی حقوق این سایت متعلق به شخص لیلا صادقی است و هر گونه استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است