نرگس باقری - اگر جنگ نبود

 

ویژه نامه شعر: اگر جنگ نبود

if no war narges bagheri

 

شعر اول

 

بگیرید خورشید را!

دارد توی خودش می پیچد

 غرق می کند

حباب ها زیر گوش معشوقه ها

 می ترکد

پرفسور از زیر بخار قهوه

جدول زمانی مرا

خط می زند

و سوربن از رگ های من آویزان می ماند

چیست که بی جان است و جانداری در آن است؟

اینک به نی نی کوچکی در چشمان تو روشنم

در رنگ فرفره ها می چرخم

می چرخم

می چرخم

و زمین را می چرخانم دووور سرم

مثل کولی که ظرف اسپندش را

تو در آخرین سطر پیش از این کتاب مرده ای

و این کلمات که اینجا برمی خیزانمشان از گل گندمی ست که به جان دادمش آب

و آب حدیثی ست که چون بر مزارم روانه می کنی اسم را اسیر می کند

مثل بغضی میان دوبیتی مادرم

گل سرخ وفادارم نیومد

و دست هاش رفت روی صورتش

کلمه می ریخت

کلمه می سوخت

کلمه وصل نمی شد

برید از باغبون گل

بپرسید چرا

چرااااااا

آااااا

آ

ها

چون عطری از سر عطردان پریده بودی و می دیدم به شب نمی رسی

نبضم را روی شکاف درخت ها می گذاشتم

که از آن شیره های تلخ

روی زخم

مادرم را از یاد برده بودم اما

خودم فریادی بودم که توی شقیقه ها

می کوفت و به سلول ها شلیک می کرد

گرفته بودم توی دستهام

گفتم با این شک پارینه سنگی ام چگونه بیایم؟

خیابان جای خوبی برای مردن نیست

و این صلح به چه کار می آید وقتی در جنگ اول خرمن نبوده ایم؟

و هنوز بوی سیب می دهیم

گفتم ازین برعکس ها

چگونه نیفتم وقتی پس از ضیائیه، زندان اسکندرم

در زهدانی از کاه

و از اینکه هنوز بوی مهرگیاه می دهم شرمنده ام می کنند

و گندم از خوشه گریخته است

بغلم کن این فصل بگذرد

 

 

شعر دوم

 

سطرهای من از شکل افتاد اما

هنوز لباس های دختران به کافه می روند با شکوفه ها

ما اینجا

باقیمانده ی بمب را زیر زبان گرفته ایم

که هر بار ادایمان کنند

زخمیم

« و روی دسته ی چاقوهاشان حتماَ شیار هم بود که فرو رفتنا هوا بدهد توی خونم»

می خواستی غریزه در حوا باشی

از حواس افتادی

جغرافیا به هسته رسید 

تو تمام کبک های وحشی موهایت را به سوی من پرانده ای

منتظر ایستاده ای

ادامه ی مردنم باشی

 

 

شعر سوم

 

کلمه از عمق می آمد

کلمه از تاریکی

از عفونت

و بخاری در ماندگی

عطر می ریختم که گندش نیاید بالا

لالا لا

لا

رفته بودم ته چاه پنبه بیاورم

و ملاطفتم با دیو اعترافی ساده است

مگر نگفت ضیاء نخشبی که به هیچ مفرح به نشویم؟

در کلاس خواندم و گفتم مفرح چیست

تلاشی

این چیزی است که می توانست تعریفمان کند

فکر که کاری نکند حنجره تنها نازک آرای تن ساق گلی ست

تلاش های بیهوده اما برای چیست؟

روح می میرد

و لاشه ها در باد می ریزند

 

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

تمامی حقوق این سایت متعلق به شخص لیلا صادقی است و هر گونه استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است