شعر اول
کلمه ها از کار افتاده اند
معنی ها از دم مرده اند
و از خیال برگشتن تو، خیلی خون رفته است
یک نفر این جنگ را از دست سربازان بگیرد
از سر سردمداران بردارد
نتی چیزی بگذارد کنار نتی چیزی دیگر
و سفید را بیاورد وسط «برقص پرچم من! برقص!»
پرواز ممنوع، آتش بس، منطقه ی امن، صلح حتي این جنگ را جمع
نمی کند
تنها امان می دهد دست های درد را بگیرم و طوری نگاهش کنم که
آرامآرام، آرام بگیرد
ورم به خواب برود
و خون نرود از خیال تو دیگر
پرسیدم «زنده می ماند؟»
یادم رفته بود کلمه ها از کار افتاده اند، معنی ها از دم مرده اند
استعاره نیست
صدا نیست
سکوت نیست
سردمدار نیست، یعنی پیدا نیست
تنها چیزی که داشتم، خیال تو بود
و چند تصویر محو از سربازانی که محال بود چیزی از چرا بدانند
و البته یک رقص محلی
که نتهایش را پنهان کرده بود برای روز مبادا
با هرچه داشتم، با هرچه نداشتم، شعری نوشتم که
نه جنگی را متوقف می کند
نه از انفجار ورم های تاریخ جلوگیری می کند
نه جمجمه ای را از برابر ترکشی بر می دارد
اما می تواند خیال تو را زنده نگه دارد
دوست داشتن تو را
و دوست داشتن من را.
تابستان 1398
شعر برگزیده ی جایزهی بین المللی شعر صلح در سال 2007
شعر دوم
سياه سفيد سفيد سياه
ما کليد های پيانو هستيم
با نوازنده ای بالای سر
که سر در نمی آورد
هی مارش می دواند توی پوتين های سربازی ام
هی دست می زند
به نظم نت هايی که رابطه اند ميان من و يک کليد سفيد
می خواستيم در تصنيفی خانه کنيم
سر در بياوريم از سر کسی که گريسته برای کسی
آرام باش
ما فقط کليد های پيانو هستيم
سياه سفيد سفيد سياه
آن که نت ها را می نويسد
ضربه ها را تنظيم می کند !
1385- 2006
Black White White Black
We are keys of a piano
With a player above us
that has no idea
He continuously marches
in my soldierie's boots
He continuously sets his hands
to the order of notes
that is a connection between me and a white key
We wanted to lodge in a song
to lodge in someone’s mind who cried for someone
Calm down
We are only keys of piano
Black White White Black
One that composes the notes
Puts the rhythm in order!
Poet: Arash Nosratollahi, Date: Jun 15 - 2006
شعر سوم
این شعر تلاش می کند بایستد در برابر جنگی که خون خاورمیانه را می ریزد و کودکان خاورمیانه را به مرگ می دهد...
«مرزهای میان خاورمیانه»
نه پنجره ی پیر نه چشم های جوان
نه چمدانی که لباس زیر و عطر خصوصی در دل دارد
نه خنده های یواش دختران دم بخت
نه خیال خوب کودکان
نه پاهای برخاسته در رقصی محلی
نه نشانی که تو را به او نزدیک می کند
تنها جنگ
تنها جنگ از مرزهای میان خاورمیانه می گذرد
بی درنگ
بی روادید.
تیر 1393
شعر چهارم
«با توام جنگ لعنتی!»
برای مردمی که هیولای جنگ به جانشان افتاده
تاریک سوراخی که محل عبور جنگ داخلی است روی دیوار
تنها کودکی که پناه گرفته میان دیوارهای نیمه جان
و سهمگین جنگی که به مرزهای سرزمیناش نزدیک می شود
انفجار
انفجار
انفجار
پوشش خوبی برای سطرهای بالاست!
حالا برای دقایقی این شعر را کنار بگذار
و پس از سه انفجار متوالی
به بوسه هایی فکر کن
که زیر آوار مانده اند
سهمگین تاریک تنها
خاورمیانه در میان باورهای کور
خاورمیانه در میان باروت های بد
خاورمیانه در میان حاکمان وقت
خاورمیانه در میان کنگره
خاورمیانه در میان نفت
خاورمیانه
خاورمیانه
اینهمه خاورمیانه در میان این شعر، به چه درد می خورد؟!
به چه درد می خورد وقتی موشک های بالستیک
از خاک خاورمیانه بر می خیزند
از جو این شعر خارج می شوند
و بر سر خاورمیانه خراب می شوند
هان؟! به چه درد می خورد؟!
آهای... خبرگزاری ها!... خبرگزاری ها!
حواستان کجاست؟
صدای ضجه های مادری می آید از عکس های خبری
صدای ضجه های مادری
که کودکش را گم کرده در ابتدای این شعر
یک لحظه سکوت کن جنگ لعنتی!
با توام جنگ لعنتی!
صدای ضجه های مادری... خبرگزاری ها!... خبرگزاری ها!...
این خبر تیر خورده است.
شهریور 1392
I’m Talking To You, Damn War!
Dark
is a hole in the wall,
a passageway through internal war
Alone
is a child who has sought refuge amid the half-alive walls
and dreadful
is the war that approaches its homeland borders
explosion
explosion
explosion
is a good coverage for the above lines.
Put aside this poem for a few minutes now,
and after three consecutive explosions,
think of the kisses that have remained under the rubbles.
Dreadful Dark Lonely
Middle East amidst blind beliefs
Middle East amidst awful gunpowder
Middle East amidst current rulers
Middle East amidst the Congress
Middle East amidst oil
Middle East
Middle East
What’s the use of all this “Middle East” in this poem?
What’s the use when ballistic missiles arise from the Middle Eastern soil,
exit this poem’s atmosphere
and collapse over the Middle East?
So!? What’s the use!?
Hey Media! Media!
Where's your mind?
A mother’s sobs
the sobbing sound of a mother who has lost her child
at the beginning of this poem
can be heard from news photos
Damn war!
Be silent for a moment!
I’m talking to you, damn war!
The sobbing sound of a mother...
Media!
Media!
This report has been shot.
Arash Nosratollahi
September 2013
Translated from Persian by Leila Farjami