آرش نصرت اللهی - اگر جنگ نبود

 

ویژه نامه شعر: اگر جنگ نبود 

 

no war Arashnosratolahi 

شعر اول

 

کلمه­ ها از کار افتاده ­اند

معنی­ ها از دم مرده ­اند

و از خیال برگشتن تو، خیلی خون رفته است

یک نفر این جنگ را از دست سربازان بگیرد

از سر سردمداران بردارد

نتی چیزی بگذارد کنار نتی چیزی دیگر

و سفید را بیاورد وسط «برقص پرچم من! برقص!»

پرواز ممنوع، آتش ­بس، منطقه­ ی امن، صلح حتي این جنگ را جمع

نمی­ کند

تنها امان می­ دهد دست­ های درد را بگیرم و طوری نگاهش کنم که

آرام‌آرام، آرام بگیرد

ورم به خواب برود

و خون نرود از خیال تو دیگر

پرسیدم «زنده می ­ماند؟»

یادم رفته بود کلمه ­ها از کار افتاده ­اند، معنی­ ها از دم مرده ­اند

استعاره نیست

صدا نیست

سکوت نیست

سردمدار نیست، یعنی پیدا نیست

تنها چیزی که داشتم، خیال تو بود

و چند تصویر محو از سربازانی که محال بود چیزی از چرا بدانند

و البته یک رقص محلی

که نت­هایش را پنهان کرده بود برای روز مبادا

با هرچه داشتم، با هرچه نداشتم، شعری نوشتم که

نه جنگی را متوقف می­ کند

نه از انفجار ورم­ های تاریخ جلوگیری می ­کند

نه جمجمه ­ای را از برابر ترکشی بر می دارد

اما می­ تواند خیال تو را زنده نگه دارد

دوست­ داشتن تو را

و دوست داشتن من را.

 

 تابستان 1398

شعر برگزیده ی جایزه­ی بین المللی شعر صلح در سال 2007  
 


شعر دوم

 

سياه  سفيد  سفيد  سياه
ما  کليد های پيانو هستيم
با نوازنده ای بالای سر
که سر در نمی آورد
هی مارش می دواند  توی پوتين های سربازی ام
هی دست می زند
به نظم نت هايی که رابطه اند  ميان من و يک کليد سفيد
می خواستيم در تصنيفی خانه کنيم
سر در بياوريم  از سر کسی که گريسته برای کسی
آرام باش
ما فقط کليد های پيانو  هستيم
سياه  سفيد  سفيد  سياه
آن که نت ها را می نويسد
ضربه ها را تنظيم می کند !

 1385- 2006

Black White White Black

We are keys of a piano

With a player above us

that has no idea

He continuously marches

in my soldierie's boots

He continuously sets his hands

to the order of notes

that is a connection between me and a white key

We wanted to lodge in a song

to lodge in someone’s mind who cried for someone

Calm down

We are only keys of piano

Black White White Black

One that composes the notes

Puts the rhythm in order!

 

Poet: Arash Nosratollahi, Date: Jun 15 - 2006

 شعر سوم

این شعر تلاش می کند بایستد در برابر جنگی که خون خاورمیانه را می ­ریزد و کودکان خاورمیانه را به مرگ می­ دهد...

 

«مرزهای میان خاورمیانه»

 

نه پنجره­ ی پیر     نه چشم­ های جوان

نه چمدانی که لباس زیر و عطر خصوصی در دل دارد

نه خنده­ های یواش دختران دم بخت

نه خیال خوب کودکان

نه پاهای برخاسته در رقصی محلی

نه نشانی که تو را به او نزدیک می ­کند

تنها جنگ

تنها جنگ از مرزهای میان خاورمیانه می­ گذرد

بی درنگ

بی روادید.

 

تیر 1393

 

شعر چهارم

 

«با توام جنگ لعنتی!»

 

برای مردمی که هیولای جنگ به جا­ن­شان افتاده

تاریک           سوراخی که محل عبور جنگ داخلی است     روی دیوار

تنها             کودکی که پناه گرفته میان دیوارهای نیمه­ جان

و سهمگین     جنگی که به مرزهای سرزمین­اش نزدیک می­ شود

انفجار

انفجار

انفجار

پوشش خوبی برای سطرهای بالاست!

حالا برای دقایقی این شعر را کنار بگذار

و پس از سه انفجار متوالی

به بوسه ­هایی فکر کن

که زیر آوار مانده ­اند

سهمگین     تاریک     تنها

خاورمیانه در میان باورهای کور

خاورمیانه در میان باروت­ های بد

خاورمیانه در میان حاکمان وقت

خاورمیانه در میان کنگره

خاورمیانه در میان نفت

خاورمیانه

خاورمیانه

این­همه خاورمیانه در میان این شعر، به چه درد می­ خورد؟!

به چه درد می ­خورد وقتی موشک­ های بالستیک

از خاک خاورمیانه بر می­ خیزند

از جو این شعر خارج می­ شوند

و بر سر خاورمیانه خراب می­ شوند

هان؟! به چه درد می­ خورد؟! 

آهای... خبرگزاری­ ها!... خبرگزاری­ ها!

حواستان کجاست؟

صدای ضجه­ های مادری می­ آید از عکس­ های خبری

صدای ضجه­ های مادری

که کودکش را گم کرده در ابتدای این شعر

یک لحظه سکوت کن     جنگ لعنتی!

با توام جنگ لعنتی!

صدای ضجه­ های مادری... خبرگزاری­ ها!... خبرگزاری­ ها!...

این خبر تیر خورده است.

 

 شهریور 1392

 

I’m Talking To You, Damn War!

Dark

           is a hole in the wall,

           a passageway through internal war

Alone

           is a child who has sought refuge amid the half-alive walls

                and dreadful

                     is the war that approaches its homeland borders

explosion

explosion

explosion

           is a good coverage for the above lines.

Put aside this poem for a few minutes now,

and after three consecutive explosions,

think of the kisses that have remained under the rubbles.

           Dreadful     Dark       Lonely

Middle East amidst blind beliefs

Middle East amidst awful gunpowder

Middle East amidst current rulers

Middle East amidst the Congress

Middle East amidst oil

Middle East

Middle East

What’s the use of all this “Middle East” in this poem?

What’s the use when ballistic missiles arise from the Middle Eastern soil,

exit this poem’s atmosphere

and collapse over the Middle East?

So!? What’s the use!?

Hey Media! Media!

Where's your mind?

A mother’s sobs

            the sobbing sound of a mother who has lost her child

            at the beginning of this poem

            can be heard from news photos

Damn war!

Be silent for a moment!

I’m talking to you, damn war!

The sobbing sound of a mother...

Media!

Media!

This report has been shot.

 

Arash Nosratollahi

September 2013

Translated from Persian by Leila Farjami

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

تمامی حقوق این سایت متعلق به شخص لیلا صادقی است و هر گونه استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است