نقد آثار دیگران

ما در تهران آواز نمی‌خواندیم - مهران سیدی

این توده‌ی کبود از پشت پنجره تکان می‌خورد با رقص بی‌وقت کبوتری که رنگش به ابهام پلک‌های من اضافه می‌شود؛ بزن دستی بزن

مهران سیدی

این توده‌ی کبود ِ من تکانی در سرم می‌کشد و من  سردترین شکل احساس جنگلی بر لبم؛ کو کبریتی کو دامنی کو دست من

حمله می‌برم به گرم‌ترین خطی که شکل لبخند می‌دود لکه‌‌های قرمز و لکه‌های سفید را؛ بزن؛ نبض من بزن بزن بزن

خیسی می‌دود میان  چشم‌های تو و مستقیم مستقیم گفتنم به حفره‌ای میان این شهر بی‌رود و بی‌خواهر و ای سرزمین بی‌رگی؛ کو رگی؟ بزن بزن بزن

چه فرقی نمی‌کند سمت خواهرم و سمت وسط در این لبیدن سنگ در لمس آخ خوردن چشم بر سنگ‌های چه ماندن

پری بزن؛ پری بزن به زن که زن زبانه‌ی زر است در سکوت پری که صعود را در آیینه می‌شود

بزن؛ چشمی؛ شکلی؛ ردی؛ آهی

آهی ای توده‌ی کبود

آهی ای ماهی زبان‌سفید؛ ای ماهی شبی در سخن

من بنفشی شمشاد در بادم

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

تمامی حقوق این سایت متعلق به شخص لیلا صادقی است و هر گونه استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است