”هوم“: کارکرد لایههای متنی در شکلگیری جهانی پنهان
”هوم“، کتاب شعری است از محمد آزرم، شاعری که سبکی خاص و منحصر به فرد را در کتابهای پیشین خود، به نامهای ”عکسهای منتشر نشده“ و ”اسمش همین است: محمد آزرم“ دنبال کرده و بیتوجه به نامهربانیهای فضای نقد، در تلفیق فضاهای گوناگون به تجربههایی نو دست زده است. آزرم، در مجموعههای قبلی خود به تجربههایی در زمینهی فعال کردن کوچکترین بخشهای زبانی در ورود به بازیهای تفسیری دست زده بود که بدین منظور، از فرمهای دیداری و متنی مختلفی از جمله فضای جدول، عکس، سینما، غلطنامه و دیگر فضاهای ممکن برای شکلدهی به جهانی پنهان در زیر لایههای متنی استفاده کرده بود، اما تمایز بارز این اثر آزرم با دو اثر پیشین او، استفاده از فضایی کلان برای شکلدهی به خرده متنهای درون اثر است.
داستان کلان، روایتی است که به دلیل فعال شدن فضاهای پیرامتنی حاصل میآید و عبارت است از لایهای که ساختارهای ازهم گسسته را بهواسطهی استفاده از ابزارهای پیرامتنی به هم پیوند میدهد و متنی کلانتر متشکل از متنهای کوتاه شکل میدهد. پیوند این متون به واسطهی ساختار و چیدمان اثر و نه به واسطهی بیانگری شکل میگیرد. در این کتاب نیز، برخی از شعرها دارای عنوان هستند و برخی بدون عنوان. بدین صورت، مرز میان شعرهای درون مجموعه برداشته میشود، به طوری که مخاطب با شعرهای دنبالهدار و در عین حال شعرهای مستقلی رو به رو است که در لایههای مختلف اثر در نوسان هستند. درواقع، کلمهها در رابطهی همنشینی خود گاهی از هم میگریزند و به سمت انتزاع حرکت میکنند تا جایی که مانع تصویرسازی ذهنی میشوند، اما این از هم گریزی در ساختار خرد اثر دیده میشود و در ساختار کلان، طرحوارهی رازآمیزی اوراد مذهبی فعال میشود. این ازهمگسستگی در رابطهی میان چیدمان شعرها نیز دیده میشود، به طوری که برخی شعرها عنوان ندارند و ادامهی شعرهای عنواندار میتوانند تلقی شوند و یا عنوان برخی شعرها طولانیتر از متن خود شعرها است، بدین شکل، مرزهای قراردادی درون متن شکسته میشود و اثر قاعدهای نو وضع میکند که این قاعده بهواسطهی عنوان کتاب، به شکلدهی کلیتی متمرکز از تکهپارهها و متنهای گسسته منجر میشود.
عنوان این کتاب آزرم، “هوم”، دارای دلالتهای مختلفی است که یکی از آنها ادات تأیید است و دیگری نام درختی است که ”گرههای آن نزدیک به هم باشد و پارسیان زردشتی در وقت زمزمه در دست گیرند“ (دهخدا، ذیل هوم). موبدانِ عهدِ ساسانی بر این باور بودند که خوردن این گیاه، انسانهای پاک را به جهان دیگری رهنمون میشود (هنینگ، 1356). این جهان دیگر در این اثر بهواسطهی نام کتاب گشوده میشود و داستانی ناگفته را بازگو میکند مبنی براینکه مخاطب با ورود خود به کتاب، وارد جهان دیگری متفاوت از جهانهای از پیش تجربه شده میشود. همچنین براساس برخی اسطورهها، کوبیدن این گیاه برای به دست آوردن شیرهی آن، نوعی قربانی غیرخونین برای شکست شر و بدی تلقی میشود. درواقع، هوم، ایزدی است که در مراسمی، قربانی میشود تا مردم به زندگی جاوید دست یابند (هینلز، 1368: 50). در نتیجه، دلالتهای مختلف هوم، باعث گسترش شبکهی معنایی متن میشود، به طوری که اگر هوم را یک آشامیدنی باستانی برای بیمرگی (زرینکوب، 1364: 57) در نظر بگیریم، خواندن کتاب “هوم“ برای خواننده وسیلهای خواهد بود برای به خلسه رفتن و تجربهی دنیایی ماورایی. با توجه به دلالتمندی عنوان کتاب و بینامتنیت موجود برای تفسیر متن، میتوان گفت که شعرهای کتاب به مثابهی شیرهی گیاه هوم برای بخشیدن حیات جاوید به مخاطب به شمار میروند. همچنین، در کتاب اوستا، یشتِ کوتاهی برای هوم سروده شده به نام هومیشت به معنای ”در ستایش هوم“ که متنی مذهبی است. این شعرها به دلیل نوع چیدمان واژگانی، گاهی با اوراد مذهبی پهلو میزنند و از آنجایی که اوراد مذهبی بعد از سپری شدن زمان، دیگر کارکرد زبانی خود را از دست میدهند و بیشتر دارای کارکردهای اجتماعی میشوند (مانند استجانب دعا، نذر، عمل خیر و غیره). گاهی خوانندگان حتا زبان این متون را نمیفهمند و صرفن الفاظ را برای دعا و نیایش تکرار میکنند، چرا که این متون غالبن به زبانهای کهنی مانند لاتین، عربی، عبری، اوستایی یا غیره هستند. در کتاب هوم نیز، نگاشت نظام اوراد مذهبی بر نظام شعرهای مجموعه رخ میدهد و استعارهی ”این شعر یک ورد است“، ساخته میشود که البته کارکردهای اوراد را به چالش میکشد. به عبارت دیگر، نام این مجموعه شعر، طرحوارهی یک کتاب مقدس را فعال میکند و این اثر را در بینامتینیت با ”هومیشت“ به عنوان مجاز جزء به کل از کتاب مقدس قرار میدهد، اما آنچه در این اوراد و دعاها گفته میشود، لزومن در تطابق با کارکرد آنها نیست. به عنوان مثال، در شعرهای مختلف این مجموعه با حضور یک سطر تکرار شونده چنین میخوانیم:
”همان مکان در معضل است که در آن مانده است حتی اگر رفته باشد. عادی چیزی برای دعا ناچیزی برای استدعا“ (آزرم، 1391: 53). ”مقررات را بیقرار خودش میکند تا بالای محصور بیشک بماند. عادی چیزی برای دعا ناچیزی برای استدعا“ (55). ”پس انهدام به مقاطع باش و خوک را با نام عوض کن، اما به اقناع، اما به برهان، اما به غرض. عادی چیزی برای دعا ناچیزی برای استدعا“ (67).
بسیاری دیگر از این شعرها، دارای همین سطر تکرار شوندهی ”عادی چیزی برای دعا، ناچیزی برای استدعا“ هستند که این تکرارشوندگی ویژگی ذکر گفتن برای استجابت دعا است. همانطور که پیشتر اشاره شد، کارکرد زبانی و کارکرد اجتماعی دعا با یکدیگر در تطابق نیستند، به صورتی که دعا دربارهی پیروزی پل خیبر است، ولی نیت از خواندن آن استجابت آرزویی شخصی و بیارتباط با متن دعا است، در نتیجه آنچه در این متون حائز اهمیت است، نه محتویات ذکر شده، بلکه کارکرد اجتماعی آنها است. کتاب “هوم” کارکرد این متون را به چالش میکشد و مخاطب را در موقعیت کسی قرار میدهد که در حال خواندن ذکر است، اما آنچه میخواند، با بسیاری از متون مختلف از جمله داستانهای معاصر، فرهنگ دهخدا، برهان قاطع، تاریخ بیهقی و دیوان رودکی و غیره در ارتباطی بینامتینی است. این متون مهمان، در بستری نو قرار میگیرند و به متنی جدید تبدیل میشوند که کارکرد پیشین این متون را تغییر داده و آن را به کتاب شعری با طرحوارهی کتاب دعا تبدیل میکنند، اما در این متن، کارکرد ذکرگویی، به این دلیل متزلزل میشود که خواننده را متوجه مغایرت متن و خواستهی خواننده میکند، به گونهای که در وهلهی اول، مخاطب گیج در سطور قدم میزند و بعد از اتمام خوانش لایه لایهی متن، تلنگری میخورد که آیا به واقع این متون ماورایی به مرحلهی استجابت میرسند، یا صرفن دارای یک کارکرد اجتماعی هستند.
از دیگر شگردهای این کتاب، کارکردهای شمایلی متون است که میان تصویر ارائه شده و داستان زیرساختی وجود دارد. از آن جمله میتوان به شعر ”تهران“ اشاره کرد (42-44): کل متن دو صفحهای این شعر از دو کلمهی ”آدمها“ و ”ماشینها“ شکل گرفته که همآیی این دو کلمه به صورت منظم و تکرارشونده، ترافیک، ازدحام و مکانیکی بودن زندگی در فضای شهری مانند تهران را به تصویر میکشد. در لایهی اول، تکرارشوندگی این کلمهها همانند تکرارشوندگی حوادث در زندگی است که طرحوارههای “زندگی شهری، روزمرگی است” و “روزمرگی کسالت بار است”، فعال میشوند. در لایهی دوم، چیدمان کلمات و روابط میان آنها در سطح خرد نشان داده میشود که تکرار شوندگی آنها، روزمرگی و تکراری بودن زندگی را به صورت خسته شدن، بیانگیزه شدن، بیهدف شدن و بیآینده بودن تداعی میکند که همجواری تکرار با روزمرگی، به گونهای مجازی رخ میدهد و دلالت بر خستگی دارد. در لایهی آخر، که همان لایهی کلیت شعر است، نظام زندگی شهری بر نظام چیدمانی این شعر نگاشته میشود، به طوری که رفتار مکانیکوار آدمها، تکرارشوندگی رفتارها و حوادث و ازدحام و عدم وجود آزادی در این نوع زندگی به نظامی تبدیل میشود که تک تک عناصرش بر فضای این شعر منتقل میشود و شعر را به زندگی شیءوار آدمهایی که در تهران زندگی میکنند، نزدیک میکند. جملهی آخر شعر میگوید: ”تهران فقط جای تأسف دارد“ (44). درواقع، راوی این داستان زیرساختی، برای فرجامی که در انتظار آدمهای موجود در شعر ”تهران“ است، اظهار تأسف میکند و این تأسف به نوعی مقایسهای میان تهران و دیگر فضاهای ممکن ایجاد میکند. تهران نسبت به کجا جای تأسف دارد؟ نسبت به جاهایی که شبیه تهران نیستند. چرا تهران جای تأسف دارد؟ به خاطر تکرار شیءوارگی آدمها و عدم وجود روابط انسانی. بدین صورت، میتوان گفت در شعرهای فرمگرا، داستانهای زیرساختی بهواسطهی روابط ساختاری به ارائهی روایتی از مفاهیم انسانی و اجتماعی نائل میشوند و در این شعر، بهواسطهی چیدمان و ساختار اثر، تفکر و سنتهای یک اجتماع به چالش کشیده میشود.
در یکی دیگر از شعرهای این مجموعه به نام “هژگوار”، نظام فرهنگلغت دهخدا بر نظام عناصر شعری نگاشته میشود، اما عدم همگونی برخی از عناصر گسستهایی ایجاد میکند که به خوانشهای دیگری منجر میشود. عنوان شعر، همانند مدخلی در فرهنگ لغت و خود شعر به منزلهی توضیحات ذیل یک واژه تلقی میشود. براساس نقشهای ششگانهی زبان، این نوع کارکرد زبانی، کارکرد فرازبانی تلقی میشود که یک واژه با استفاده از واژههای دیگر توضیح داده میشود، با این تفاوت که کارکرد نظام فرهنگلغت در این شعر تغییر میکند، بدین مفهوم که هرچه دربارهی واژهی مورد نظر بیشتر توضیح داده میشود، ابهام معنایی واژه بیشتر میشود، به طوری که کارکرد توضیح فرهنگ لغت که محدود کردن تعریف یک واژه است، در اینجا به عکس عمل میکند و تعریف یک واژه آنقدر گسترده میشود که همهی معانی موجود را در برمیگیرد. درواقع، این واژهی مجعول که هیچ ارجاعی به هیچ کجا ندارد، فاقد کاربرد زبانی بوده است، اما بعد از خواندن شعر، دارای سابقه و کارکرد میشود، به صورتی که بهواسطهی گسترش دالهای درون متن و به منظور رسیدن به مدلولی که هرگز مهیا نمیشود، کارکرد فرهنگ لغت به چالش کشیده میشود.
فهرست منابع
------
آزرم، محمد (1391). هوم. تهران: بوتیمار.
هینلز، جان (1368). شناخت اساطیر ایران، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی ، چاپ چهارم، نشر چشمه.
هنینگ، والتر برونو (1365). زرتشت سیاستمدار یا جادوگر، ترجمه کامران فانی، چاپ دوم، نشر پرواز.
زرینکوب، عبدالحسین (1364). تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، تهران: امیرکبیر.