نگاهی به مقولهی زبان
در آثار داستانی ابراهیم گلستان
(نبض را لای انگشتها گرفتن و شناختن)
چکیده
این نوشتار در سه بخش تنظیم شده است. بخش اول نگاهی اجمالی به نثر فارسی و مهمترین گونههای آن، یعنی نثر مرسل و نثر متکلف میاندازد و ویژگیهای هر یک از آنها را به کمک مثالهایی معرفی و بررسی میکند. بخش دوم به بررسی روند تاریخی تغییر کیفی نثر مرسل و نثر متکلف و تبدیلشان به نثر گفتاری و نثر نوشتاری در دوران معاصر و در ادبیات داستانی نوین فارسیزبان میپردازد. در بخش سوم نیز مؤلفهها و تأثیرهای استفاده از نثر نوشتاری در آثار داستانی ابراهیم گلستان بررسی میشود.
1. مقدمه
ابراهیم گلستان نویسندهی بزرگی است. برای اثبات این ادعا حتا نگاهی اجمالی به تاریخ نوپای ادبیات داستانی نوین فارسیزبان میتواند کافی باشد. جستوجو در آثار داستانی گلستان میتواند امکانات زیادی را برای بررسی و پژوهش در اختیار اهل فن قرار دهد. این نوشتار ضمن تأکید بر لزوم مطالعه و بررسی ویژگیهای شاخص معنایی و محتوایی آثار او، که در نوع خود گاه منحصربهفرد و معمولن کمنظیرند، تلاش میکند تا مقولهی زبان نوشتاری در آثار او را مورد بررسی قرار دهد و جایگاهش را در تاریخ ادبیات فارسی کموبیش ارزیابی کند. به همین دلیل هم تلاش هم خواهد کرد تا برای جلوگیری از پراکندگی مباحث و برای جلوگیری از برهم خوردن فضای ذهنی خواننده وارد بحثهای محتوایی آثار گلستان نشود.
این چند خط نوشته شد تا مبادا فرض شود که بزرگی نویسندهای مانند ابراهیم گلستان خلاصه میشود در همین چند سطر و در همین خلاقیت زبانیای که این نوشتار به آن پرداخته است.
2. نثر مرسل، نثر متکلف
عنصر زبان یکی از مهمترین عناصر ساختاری سازندهی ادبیات است. این عنصر علاوه بر اینکه وظیفهی انتقال معنا را در متن به عهده دارد، شاکلهی اثر منثور را هم شکل میدهد و نوعی سند تاریخی در باب زبانشناسی نیز هست. امروز در بررسی آثار ادبی فارسیزبان متعلق به سدههای پیشین میتوان انواع مختلفی از زبان منثور و منظوم فارسی را دید و از این رهگذر سیر تغییر و تطور زبان فارسی را در طول قرون و اعصار ردیابی کرد. به احتمال زیاد به همین دلیل است که بررسی دقیق وجوه مختلف مقولهی زبان در آثار ادبی -چه در آثار منثور و چه در آثار منظوم- همیشه مورد توجه پژوهشگران و صاحبنظران بوده است. یکی از مهمترین تقسیمبندیهایی که تاکنون در مقولهی زبان در ادبیات منثور کلاسیک فارسی انجام شده، تقسیم آن به نثر مرسل و نثر متکلف است.
نثر مرسل نثری است ساده و روشن، و در حقیقت سادهترین ابزاری است که نویسنده میتواند برای بیان مقصود و برقراری ارتباطش با خواننده از آن استفاده کند. در نثر مرسل آهنگی یا سجعی به چشم نمیخورد و کلمهها آزاد و خالی از هر نوع قید خاصی هستند. در این نوع نثر نویسنده مقصود خود را در کمال سادگی و بیپیرایگی بیان میکند و از به کار بردن کلمهها و عبارتها و اصطلاحهای مهجور دوری میکند. در میان آثار کلاسیک ادبیات فارسیزبان “سفرنامهی ناصرخسرو” و “تاریخ بیهقی” از بهترین نمونههایی هستند که با نثر مرسل نوشته شدهاند.
“جده شهری بزرگ است و بارهای حصین دارد بر لب دریا و در او پنجهزار مرد باشد. بر شمال دریا نهاده است و بازارهای نیک دارد و قبلهی مسجد آدینه سوی مشرق است و بیرون از شهر هیچ عمارت نیست، الا مسجدی که معروف است به مسجد رسولالله -علیه الصلاه و السلام- و دو دروازه است شهر را: یکی سوی مشرق که رو با مکه دارد و دیگر سوی مغرب که رو با دریا دارد. و از آنجا تا مکه دوازده فرسنگ است.” (ناصرخسرو، 1384 : 117 و 118).
“و در تاریخی که میکنم سخن نرانم که آن به تعصبی و تزیدی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند شرم بادا این پیر را. بلکه آن گویم که تا خوانندگان اندرین موافقت کنند و طعنی نزنند.” (بیهقی، 1371: 216).
نثر متکلف، گونهی دیگری از نثر است که در مقابل نثر مرسل قرار میگیرد. در این نوع نثر انواع صنایع لفظی و معنوی چون اطناب، سجع، جناس، تضاد، تقابل، تلمیح و استعاره به کار میرود. در نثر متکلف -همانطور که از نامش پیداست- نویسنده عبارتهایی مصنوع مینویسد و کلام خود را با پیرایههای و ظرایف ادبی و صنایع لفظی میآراید. همین کار کلام او را از شکل نثر کامل بیرون میآورد و به شعر نزدیک میکند. بسیاری از صاحبنظران استفاده از نثر متکلف را از سویی به این خاطر که نشاندهندهی تسلط نویسنده بر زبان، مهارت او در استفاده از زبان و نیز تخیل شاعرانهی اوست، قابل توجه میدانند و از سوی دیگر به این خاطر که نویسنده مطالب و مفاهیم سادهی ذهنیاش را به شکلی پیچیده و متکلف بیان میکند و گاه حتا بهجای گفتن اصل مطلب به سراغ مطالب حاشیهای میرود، به آن ایراد میگیرند. یکی از ویژگیهای بارز نثر متکلف، اجبار نسبی آن به استفاده از واژههای عربی است؛ چراکه واژهها و ساخت زبان فارسی امکان برقراری بسیاری از صنایع لفظی را به نویسنده نمیدهد. نمونههای بارز استفاده از نثر متکلف را میتوان در “مرزباننامه”، “درهی نادره” و “تاریخ وصاف” دید.
“...و اين بضاعت مزجات در مصر جامع تبريز با آن ذخاير سعادت مضاف شود و فريادزنان اوف لنا الکيل را از خشکسال کرم بصاع اصطناع نصاب هر نصيبي کامل گرداند بلکه اين پيوند دل و فرزند جان که يوسفوار بند عوايق روزگار خود بود، از زندان بيت الاحزان خاطر بيرون ميآيد و مشتاقان روي و منتظران سر کوي وصالش نشسته و هزار دست قلم تيز کرده...” (وراوینی، 1375: 750).
3. نثر گفتاری، نثر نوشتاری
این دو گونهی نثری همیشه همراه و همزاد هم بودهاند و گرچه در دورههای خاصی یکی بر دیگری برتری داشته و در میان نویسندگان فارسیزبان از اقبال بیشتری برخوردار بوده، اما هرگز زمانی نبوده که جریان زندگی یکیشان بهتمامی قطع شود. یکی از دورانهای مهم و تأثیرگذار تغییر و تطور نثر مرسل و نثر متکلف دوران قاجار است. در این دوره نثر متکلف هرچه بیشتر به زبان منشیان و درباریان نزدیک شد و نثر مرسل به زبان مردم کوچه و بازار. و از این زمان به بعد است که در بررسیها و پژوهشها میتوان نثر متکلف را معادل نثر نوشتاری و نثر مرسل را معادل نثر گفتاری مشاهده کرد.
در اواخر دورهی قاجار بود که ادبیات داستانی نوین فارسیزبان به قولی با نوشته شدن مجموعه داستان “یکی بود یکی نبود” از سوی محمدعلی جمالزاده زندگیاش را شروع کرد. نثر نویسندههای نسل اول ادبیات داستانی نوین فارسی -کسانی چون محمدعلی جمالزاده، صادق هدایت و بزرگ علوی- بسیار تحت تأثیر زبانهای غربی و بهخصوص زبان فرانسوی بود و سایهی ترجمه رهایشان نمیکرد. نثر آثار داستانی این نویسندهها چیزی است معلق میان نثر نوشتاری، نثر گفتاری و زبان ترجمه. به همین دلیل تا نثر داستانهای فارسیزبان رشد کند و به بلوغ برسد، نیاز به زمان بود. اما در میان نویسندگان نسل دوم به نام دو نویسنده برمیخوریم که در خلق شخصیت جدید برای نثر گفتاری و نثر نوشتاری بسیار تأثیرگذار بودهاند؛ یکی جلال آلاحمد و دیگری ابراهیم گلستان. آلاحمد که در خانوادهای سنتی و مذهبی متولد شده بود و در آن سالها در بافت اجتماعیای بزرگ شده بود که بسیار نزدیک به مردم کوچه و بازار بود، در آثارش از زبان همین مردم استفاده کرد و تجربهی نویسندههای پیش از خود را هم به کار بست و زبان گفتاری را وارد دوران جدیدی از حیات تاریخیاش کرد. از سوی دیگر ابراهیم گلستان که در خانوادهای روشنفکر به دنیا آمده بود و چند سالی تحصیلات دانشگاهی جدید کرده و حقوق خوانده بود، در پیشرفت نوع دیگر نثر یعنی نثر نوشتاری بسیار تأثیرگذار بود.
نثر گفتاری بسیار نزدیک به زبان محاوره است و از زبان زندهی مردم کوچه و بازار سرچشمه میگیرد. در این نوع نثر بیشتر به جملههایی ساده و کوتاه برمیخوریم. پس از آلاحمد بسیاری از نویسندههای فارسیزبان سعی کردند در آثارشان از این نوع نثر استفاده کنند. این نثر عاری از آرایشهای لفظی است و حضور تعبیرهای مجازی در آن بیشتر اوقات در همان حدی است که مردم عادی در هنگام گفتوگو و در قالب ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه به کار میبرند. در آثار این دست نویسندهها میتوان نمونههای شاخصی را پیدا کرد که گاه گوی سبقت از خود آلاحمد هم ربودهاند. از جملهی این نویسندهها میتوان احمد محمود و جمال میرصادقی را نام برد.
“از دركه وارد شدم سيگارم دستم بود. زورم آمد سلام كنم. همينطوري دنگم گرفته بود قد باشم. رييس فرهنگ كه اجازهی نشستن داد، نگاهش لحظهاي روي دستم مکث کرد و بعد چيزي را كه مينوشت، تمام كرد و ميخواست متوجه من بشود كه رونويس حكم را روي ميزش گذاشته بودم. حرفي نزديم. رونويس را با كاغذهاي ضميمهاش زير و رو كرد و بعد غبغب انداخت و آرام و مثلن خالي از عصبانيت گفت: «جا نداريم آقا. اين كه نميشه، هر روز يه حكم ميدند دست يكي ميفرستنش سراغ من... ديروز به آقاي مديركل...» حوصلهی اين اباطيل را نداشتم.” (آل احمد، 1350: 3).
در مقابل، نثر نوشتاری سعی میکند تا مانند سلفش -نثر متکلف- از صنایع و فنون مختلف لفظی و معنایی استفاده کند و بافت زبانی به نسبت پیچیدهای را به وجود آورد. نویسندهی این نثر با دقت زیاد کلمههای فصیح و خوشآهنگ و فاخر را انتخاب میکند و ترکیبهای تازه خلق میکند. این شیوهی بیان در بسیاری از موارد رنگ و صورتی باستانگرایانه به خود میگیرد و بهخصوص از جهت ترتیب اجزای جمله و کاربرد ضمایر به شیوهی گذشتگان گرایش دارد. همانطور که ذکر شد در میان نویسندهگان مدرن ایرانی ابراهیم گلستان اولین یا دستکم موفقترین کسی است که روی این نوع نثر تمرکز کرده و آن را بهخوبی با ادبیات داستانی نوین فارسیزبان هماهنگ کرده است. او در آثارش باب تازهای را گشوده که البته تاکنون هیچ نویسندهی دیگری نتوانسته از آن فراتر رود.
4. نثر نوشتاری در آثار ابراهیم گلستان
ابراهیم گلستان جزو معدود نویسندههای ایرانی است که میتوان آنها را صاحبسبک دانست. او برای فرم و ساختار در داستان اهمیت زیادی قایل است و بیدلیل نیست که بسیاری از منتقدان و پژوهشگران ادبی او را نویسندهای ساختارگرا میدانند. او خود در مصاحبهای میگوید:
“برای من نقطهی اساسی یک کارْ ساختمان است. عقیدهای را که برای ساختمان دارم، از همان اول داشتم و رعایت کردم. اگر ساختمان قصه محکم باشد و عقایدش کمونیستی یا فاشیستی و یا کاتولیکی یا امپریالیستی باشد، در حد این تحلیل فرقی نمیکند.” (آیندگان، 1349).
او زبان را عنصر بسیار مهمی از ساختمان داستان میداند و در معماریای که از آن صحبت میکند، زبانْ شالودهای است که از جایگاه ویژهای برخوردار است. محمد حقوقی معتقد است که ابراهیم گلستان توانسته با تکیه بر اندوختههای ارزشمند خود از ادبیات کهن، دست به خلق آثار داستانی ساختمند بزند و با گرایش به نثر آهنگین و ادبی با توجه به ساختِ متن، خود را بهعنوان نویسندهای صاحبسبک و در عین حال نوگرا معرفی کند (حقوقی، 1382: 50).
گلستان در بسیاری از داستانهایش از نثر نوشتاری آهنگین مسنجم و زیبایی استفاده میکند که هنوز هم بعد از چیزی حدود پنجاه سال جزو قلههای فتح نشده است و در میان داستانهای فارسی بینظیر است. از این حیث باید اعتراف کرد که کار ابراهیم گلستان در خصوص نثر نوشتاری، کاری است کارستان، و تسلطش، تسلطی منحصربهفرد. ضرباهنگ کلام در آثار داستانی او خواننده را با خود به دنیای خیال میبرد و تجربهای منحصربهفرد را برایش رقم میزند. در این میانهها نباید از تأثیری که او از گستان گرفته و البته با اتکا به خلاقیت فردیاش آن را تبدیل به امری شخصی کرده نیز غافل شد. نمونههای توجه نویسنده به وزن جملهها و دقت در ضرباهنگ کلام را در بیشتر آثار گلستان و بهخصوص در مجموعه داستانهای “مد و مه”، “آذر، ماه آخر پاییز”، “جوی و دیوار و تشنه” و داستان بلند “خروس” میتوان دید.
“میرفت پشت تیغه و میشد سقطفروش.” (گلستان، 1348: 11).
“کنار کاج نقرهای، میان پونهها، جوانه داده بود...” (گلستان، 1346: 216).
“کسی که میوه را چشیده بود، خورده بود، هسته را همین کنار جوی یا، نه، دورتر، تا سر قنات، پرت کرده بود، و آب هسته را کشانده بوده تا رسانده بود لای پونهها. بعد هسته رفته بود زیر خاک، یا همان میان پونهها شکاف خورده بود، ریشه کرده بود، و بعد برف روی سال مرده ریخت... میوههای خشک را کلاغ کند. کاج سبز بود. کار کاج سبز ماندن است.” (گلستان، 1346: 218).
گلستان در کتاب “گفتهها”یش میگوید:
“باید نثر را در دو حال یا از دو نقطهنظر نگاه کنیم. یکی خود نثر، یعنی فارسینویسی، یکی این نثر در خدمت بیان، یعنی که با این نثر چهجور چیز را میگوییم. نثر در خدمت بیان. خود نثر. نثر نیز یکی پاک نوشتن است، و یکی با این پاک نوشتن، ساختمان و حجمی را به وجود آوردن. پاک نوشتن برای من یعنی تا بشود صفت را کنار گذاشتن و به جای آن موصوف را به فشردهترین صورت نمایاندن؛ به طوری که خودش نمایندة صفتش بشود. کنار گذاشتن، مقصودم قید دستوری است بیشتر، و از همه مهمتر یعنی روال و روند حرفهای شفاهی را که جوشندگی زنده و زنده بودن جوشنده را دارند الگوی کار قرار دادن، مقصود این نیست که لغتها را بشکنیم یا اصطلاحات گذاری رسم امروز را در زبان بچپانیم. این کار درست همان هویت و ماهیت فاخرنویسی را دارد و فرقی ندارد با لغتهای قلنبه را از متنهای کهنه آوردن و با کمک آنها پز دادن. نه مقصودم این است که بشنویم خودمان در خلوت چهجور حرف میزنیم، با چه آهنگ و ضرب و با چه پس و پیش بودن کلمهها، چهجور کلمهها که صدای بلند اندیشه هستند پابهپای اندیشه که در ذهن ما برای بیان شدن شکل میگیرد بیرون میآیند، همانجور هم بهجای زبان بر قلم بیاوریمشان. عروض زبان یعنی این. یعنی همین نبض را لای انگشتها گرفتن و شناختن.” (گلستان، 1386: 182).
به عقیدهی جمال میرصادقی نثر گلستان در عین آن که کیفیت نثر نوشتاری یا ادبی را دارد، اما باستانگرایانه نیست، و گرچه از نثر متنهای ادبی گذشتگان بسیار متأثر است، اما از نظر ترتیب اجزای جمله و کاربرد ضمایر و انتخاب واژگان، شبیه نوشتههای متون ادبی گذشته نیست (میرصادقی، 1381: 183). همین خصوصیت، نثر او را از نویسندگان دیگری که با نثر نوشتاری مینویسند، ممتاز میکند. گلستان این دوگانگی ارزشمند و بینظیر، یعنی نوشتاری بودن نثر و باستانگرایانه نبودن آن را محتملن با توجه به نثر بعضی از نویسندههای آمریکایی از جمله گرترود اشتاین و ارنست همینگوی توانسته پدید آورد.
در پایان شاید اشاره به این نکته خالی از لطف نباشد که در یک دههی گذشته، آثاری که از ابراهیم گلستان چاپ یا تجدید چاپ شده، همواره با اقبال روزافزون مخاطبان -بهخصوص مخاطبان جوان- همراه بوده و این در حالی است که او در همهی این سالها نه در ایران بوده که با مخاطبان امروزیاش رابطهای از نزدیک داشته باشد و نه در سرخط خبرها قرار داشته که توجهها به سویش جلب شود. شاید دلیل این امر را بتوان این نکته دانست که او توانسته با ایجاد کیفیتی موسیقایی در نوشتههایش هم عنای ادبی آنها را افزایش دهد و هم درگیری خواننده با متن را؛ و این همان چیزی است که لذت متن را هرچه بیشتر و بیشتر میکند. اینجاست که بیهیچ تردیدی میتوان ادعا کرد یکی از دلایل اقبال مخاطبان امروزی به آثار ابراهیم گلستان، همین جذابیت و یگانگیای است که در نثر و زبانشان وجود دارد.
فهرست منابع:
آل احمد، جلال (1350). مدیر مدرسه، چاپ چهارم، تهران: امیرکبیر.
بیهقی، ابوالفضل (1371). تاریخ بیهقی. به کوشش خلیل خطیب رهبر، چاپ دوم، تهران: نشر مهتاب.
حقوقی، محمد (1382). مروری بر تاریخ ادب و ادبیات امروز ایران، چاپ پنجم، تهران: قطره.
قبادیانی، ناصرخسرو (1384). سفرنامه، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران: زوار.
گلستان، ابراهیم (1346). جوی و دیوار و تشنه، چاپ اول: تهران: بیجا.
------------ (1348). مدّ و مه، چاپ سوم (1357)، تهران: روزن.
------------ (1386). گفتهها، چاپ دوم، تهران: بازتابنگار.
میرصادقی، جمال (1381). جهان داستان ایران، چاپ اول، تهران: اشاره.
ورامینی، سعدالدین (1375). مرزباننامه، به کوشش خطیب رهبر، تهران: صفیعلیشاه.
گلستان، ابراهیم (1349)، مصاحبه، روزنامهی آیندگان.