به یاد عمرانی که ویران نمی شود
در عجبم که چرا در فرهنگ ما همیشه به یاد مرگ یکدیگر سیاهی بر تن کاغذ میکنیم و روزهای زندگی را از یاد بردهایم. روزهای آبادانی را. روزهای عمران. ویژهنامهای که میتوانست دهم تیرماه به روایت خودش و یا دست کم دهم اسفندماه به روایت شناسنامهاش منتشر شود، افسوس و به از هیچ که در مهرماه به تسلیت من و تو مینشیند. ویژهنامهای نه برای آنکه میگرید و یک درد دارد، بلکه برای آنکه میخنداند و هزار و یک درد داشت. برای آنکه یکی از ستونهای طنز معاصر ایران است.
به عقیدهی شاتو (1950) طنز میبایست با جدیت همراه باشد و نه با تراژدی. نظریههایی که به بررسی طنز میپردازند، عبارتاند از نظریهی شناختی “عدمتجانس” که با ارسطو و سپس کانت شروع میشود، نظریهی اجتماعی “توهین” که ریشه در عقاید افلاطون دارد مبنی بر احساس فرادستی بر چیزی و نظریهی روانکاوانهی “رهایی” که طنز را به معنای “رها شدن” نیرویی ذهنی یا رهایی فرد از محدودیتها میداند و وامدار فروید است.
در نظریهی عدمتجانس، به عقیدهی کانت خنده، تأثیری است که به دلیل “دگرگونی ناگهانی انتظارات به هیچ” ایجاد میشود (آرتادو، : 48) و طنز بهواسطهی تفاوت در درک عدم تجانس موجود میان مجموعهای از انتظارات و آنچه دریافت میشود، شکل میگیرد (همان، : 103). همچنین بنا به باور شوپنهاور، علت خنده به هر موضوعی به دلیل دریافت ناگهانی عدم تجانس موجود میان یک مفهوم و مدلولی است که در خلال این ارتباط به آن فکر میشود (همان: 48) و نظریهی زبانی طنز که بیشتر به مبحث صورتهای مختلف “جناس” میپردازد، ریشه در این نظریه دارد. جناسهای آوایی، نوشتاری، دیداری و اشارهای که از انواع مختلف ابزارهای ایجاد طنز هستند، غالبن در آثار نوشتاری و حتا گفتههای عمران صلاحی مشهود بوده است. یکی از شیوههای مورد استفادهی رایج ایجاد طنز، استفاده از جناسهای آوایی است، مانند“کتابی که مقدمه نداشته باشد، مثل دالان بیدر است و پالان بیخر!” و یا “خیلی از طنزنویسان را دستهایی هل دادهاند به طرف طنز. به همین دلیل بیشتر آنها هولهولکی نوشتهاند.” (صلاحی، 1382: 1) که بخشهایی از مقدمهی کتاب او هستند و نه متن اصلی. اما صورتهای دیگری از طنز نیز در آثار او مشهود است که بیش تر تفکر برانگیز و به چالشکشنده است و طنز او را از آثار دیگر طنزنویسان فاصله میدهد و آن “کارکردزدایی زبانی” است. درواقع، صلاحی حتا در مقدمهی کتابهایش، به دنیا نگاهی طنزآمیز دارد و عجیب طنز او به صورتی چالشبرانگیز، به گونهای که کسی خم به ابرو نیاورد، به نقد اجتماع و آدمهایش میپردازد به عنوان مثال، در روایتی به نام “برباد رفته”، پیرزنی در بانک که با بادی باعث خندهی کارمند بانک و در نتیجه گیرکردن حبهی قند در گلوی مرد و مرگش میشود، میگوید: “خلاصه عمر و جوانیاش به باد میرود”. در اینجا باد از کارکرد مفهوم طبیعی خود خارج میشود و در بافت داستانی، کارکرد دیگری پیدا میکند که دریافت ناگهانی آن باعث خنده میشود. همچنین، در بینامتنیت نام این روایت با داستانی مشهور و عاشقانه به همین نام، “بر باد رفته”، ارتباط این داستان و داستان پیشگفته نیز وارد حوزهی طنز میشود. کارکردزدایی به مفهوم کاربرد زبان برای ایجاد بازی زبانی است و نه زبان به مثابهی ابزاری برای ایجاد ارتباط. به عقیدهی فرای (1963)، تلقی طنز به مثابهی “بازی زبانی” باعث تغییر کانون توجه از زبان به مثابهی ابزار ارتباط به زبان به مثابهی آئین و در نهایت به مثابهی هنر میشود. مثال دیگری که میتوان از کارکردزدایی زبان آورد، در روایت “دارالخلافه” (صلاحی، 1379: 14) است که به مثابهی“مرکز خلافکاری” تعبیر میشود. در واقع، “دارالخلافه” که به معنای “مرکز حکومت” است، کارکردزدایی میشود و به معنای متضاد خود تبدیل میشود و بهواسطهی جناسی که میان خلافت و خلاف وجود دارد، طنزی ایجاد میشود از نوع طنزهای عمرانی که خنده در ذهن اتفاق میافتد و نه بر لب. مثال دیگر برای این ویژگی بارز طنز صلاحی، دال “توسعه” است که به جای اینکه مدلولش “پیشرفت” جامعه باشد، “گسترش” خلافکاری در جامعه است و البته این نوع کارکردزدایی با توجه به بافت قبلی که اشاره به دارالخلافه و وظیفهاش که توسعه است، رخ میدهد. در جای دیگری که به “شرح سودی دربارهی حافظ” اشاره میکند، میگوید “تو هم بردار یک شرح سودی بر حافظ بنویس. از همة شرح سودیها بهتر میشود. یعنی سود بیشتری خواهد داشت.” (همان، 1377: 7). پس میتوان گفت کارکردزدایی زمانی رخ میدهد که نظام زبانی از کارکرد معمول خود زدوده شود. در نتیجه، فرازبانی کردن بهواسطهی این شگرد باعث ایجاد جناسهای بافتی در متن میشود که در این صورت، جناسها به دلیل تکرار خود در بافت برای زدودن کارکردهای قبلی، شکل روایی به خود میگیرند و طنزی عمرانگونه شکل میگیرد، طنزی که به هنگام انتقاد درون مخاطبش را ویران نمیکند و با خندههای پردرنگ، مخاطب را به فکر وامیدارد.
فهرست منابع:
عمران، صلاحی (1377). حالا حکایت ماست، چاپ دوم (1379)، تهران: مروارید.
عمران، صلاحی (1379). از گلستان من ببر ورقی، تهران: همراه.
عمران، صلاحی (1382). عملیات عمرانی، تهران: معین.
Attardo, Salvatore (1994). Linguistic Theories of Humor, Berlin/New York: Mouton de Gruyter.