روزنامه آرمان، ۱۳۹۹/۵/۲ - شماره: 778
سرقت ادبي يا علمي، پديدهاي است كه كما بيش در اكثر جوامع به شكلي وجود دارد، اما در برخي جوامع مختص سطوح پائينتر تحصيلي است و در برخي جوامع در بالاترين سطوح دانشگاهي نيز به چشم ميخورد، به همين دليل اين پديده در برخي جوامع يك نشانه و در برخي جوامع يك بيماري تلقي ميشود كه به لحاظ شناختي قابل بررسي است. معادل انگليسي سرقت ادبي Plagiarism است كه از purloin به معناي ربودن يا نسبت دادن ايده، نوشته يا مطلب كسي به خود ساخته شده و در دهه 1600 ميلادي از تركيب plagiary و ism به وجود آمد و با ريشه لاتين plagiarius به معناي فرزند دزدي، فريب دادن، به يغما بردن در ارتباط است، گويا نوشتههاي يك شخص به مثابه فرزند يا دارايي فكري اوست كه ديگري آن را به يغما ميبرد (etymonline.com). امروزه، اين واژه به عنوان يك اصطلاح علمي در جامعه نقد ادبي كاربرد دارد و يكي از وظايف منتقدان ادبي و داوران مجلات يا جوايز ادبي تشخيص درستي ارجاع در آثار و اصالت ايدهها و فرضيهها است. در تمام دنيا، پس از انتشار مقاله يا كتابي كه رد پاي سرقت ادبي در آن وجود دارد، مؤلف، ناشر و همچنين مجله يا هر رسانهاي كه آن اثر را به جامعه ارائه داده، موظف به عذرخواهي و اطلاعرساني چنين مسئلهاي به مخاطبان است، چراكه انتشار هر اثري كه امانت فكري را به درستي تحويل نداده باشد، باعث تشتت نظري، بدفهمي علمي، آسيبهاي علمي و نظري و حتي ايجاد خلل در زيرساختهاي اجتماعي ميشود (صادقي، 1399، مجله ايران نامگ)، به همين دليل نوشتن درباب سرقت ادبي و علمي نه تنها جرم يا توهين به شمار نميآيد، بلكه يكي از وظايف و تعهدات منتقدان ادبي است. برخي از منتقدان از جمله سوارنا خاديلكار (Suvarna Khadilkar) در مقالهاي با عنوان «طاعون سرقت ادبي: پرهيز و درمان» (2018)، سرقت علمي را طاعون مينامد و ميان آنها جناسي قائل ميشود، گويي كه Plagiarism از ريشه plague باشد. درواقع، براساس اين مقاله، سرقت ادبي نيز مانند طاعون يك بيماري عفوني واگيردار و كشنده معرفي ميشود كه به زيرساختهاي اجتماعي آسيب فراواني وارد ميكند. درواقع به دليل رواج انتشار الكترونيكي آثار، امكان دسترسي و از آن خود كردن فكر ديگران چندين برابر شده، به همين دليل درصورت عدم رعايت اخلاق پژوهشي، مطالب به يغما برده شده به سرعت در فضاي مجازي پخش ميشود و اگر در اسرع وقت جلوي اين انتشار گرفته نشود (خاديلكار، 2018: 426)، آن مطالب آنقدر از صاحب فكر و ايده فاصله ميگيرند كه ديگر قابل تشخيص نخواهند بود و در بسياري مواقع نيز، به دليل عدم تسلط بهيغمابرندگان، تحريفها و بدفهميهايي در فكر، ايده، روش و يا مطلبي كه بدون ارجاع مورد استفاده قرار گرفته، ايجاد ميشود كه باعث سوءبرداشت از ايده و يا ايجاد لغزش نظري ميشود (صادقي، 1399، ايران نامگ)، درنتيجه جلوگيري از انتشار اين بيماري و درمان آن براي حفظ سلامتي علمي و نظري هر جامعهاي ضروري دانسته ميشود و در غير اين صورت، جامعه علمي قرباني اين معرفتشناسي اشتباه ميشود (خاديلكار، 2018: 426). در سراسر جهان به شكلهاي متفاوتي نسبت به اين بيماري واكنش نشان داده ميشود و برخورد با اين پديده به زيرساختهاي فرهنگي هر اجتماعي بستگي دارد و اينكه تا چه ميزان عواقب چنين معضلي جدي گرفته شود يا آسيبهاي آن تشخيص داده شود. براساس تعريف سازمان جهاني WAME ، سرقت علمي در ابعاد متفاوتش به معناي به كار بردن افكار (مالكيت فكري) يا الفاظ يك مطلب منتشر شده يا منتشر نشده بدون ارجاع يا انتساب به پديدآورنده آن است و يا به جاي اشاره به منابع موجود، آن مطالب به عنوان روشي نو يا اصيل ارائه شود (همان). به لحاظ زبانشناختي به باور پكوراري (2008)، ميتوان سرقت ادبي را به دو دستهي نخستينالگويي (prototypical) و وصلهپينهاي (Patchwriting) تقسيم كرد كه در نوع نخست، از واژهها يا افكار كسي بدون بدون ارجاع درست استفاده ميشود و در اين نوع، مؤلف قصد فريب مخاطب و نسبت دادن مطلب به خود را دارد. در نوع دوم، چنين قصدي الزاماً وجود ندارد، و مؤلف به دليل عدم دسترسي به متن اوليه، به طور ناخواسته ممكن است مطلبي را از جايي منتقل كند و باعث تحريف آن شود كه پكوراري هر دو نوع را سرقت ادبي تلقي ميكند، اما يكي را با نيت گمراه كردن مخاطب و ديگري بدون وجود چنين نيتي (پكوراري، 2008: 4-5). به طور كل، تحقيقات بيشماري براي يافتن علل شناختي سرقت ادبي انجام شده و عواقب متفاوت آن نيز از بيرون كشيده شدن مقاله، عدم همكاري ناشران، پرداخت غرامت مالي گرفته تا محروميت تحصيلي و اخراج شغلي، همگي به منظور جلوگيري از شيوع چنين رفتار بيمارگونهاي است كه تخريب پشتوانههاي علمي يك اجتماع را هدف قرار ميدهد (آپاتسا سلماني و ديگران، 2018: 1). از سوي ديگر، دانشگاهها با توجه به ابزار خاصي كه براي تشخيص سرقت ادبي در اختيار داشته و نيز قراردادهايي كه با مؤسسههاي كشف سرقات ادبي دارند، پس از كشف چنين رفتارهاي نامناسبي به طور معمول سعي در پيشگيري از چنين رفتارهاي ناپسندي را دارند چراكه آن را نشانه ابتلا به يك بيماري تلقي ميكنند و پيشگيري از ابتلا به بيماري هميشه بهتر از درمان است. اما به نظر ميرسد در ايران سرقت ادبي در سطوح متفاوت دانشگاهي و ادبي چنان رايج است كه گاهي به عنوان يك ارزش تلقي ميشود و به ندرت باآثاري مواجه ميشويم كه از سنت درست ارجاع دهي استفاده كرده باشند. درواقع، متأسفانه عدم ارجاعدهي دقيق گاهي تا آنجا پيش ميرود كه در مواجهه با ارجاعهاي دقيق در يك اثر، گمان بر فقدان فكر يا ايده ميرود و در بسياري موارد نيز، با اسطورهسازيهاي شخصيتهاي دانشگاهي مواجه ميشويم كه فقدان رد پاي تحقيقات قبلي در آثار آنان، نه تنها ايراد خاصي تلقي نميشود، بلكه به يك الگو نيز تبديل ميشود. براساس تحقيقي از حسين پور و ديگران (1396) با عنوان «بررسي دلايل ارتكاب سرقت ادبي و راههاي پيشگيري از آن در جامعه علمي ايران: ديدگاه سردبيران، اساتيد و دانشجويان» دلايل متفاوت ارتكاب به سرقت ادبي در ايران عبارتند از رواج فرهنگ تنبلي و تقلب در ميان ايرانيان، رواج مدركگرايي، نداشتن آگاهي كافي از چيستي سرقت ادبي و عواقب ارتكاب به آن، اتكاي استادان به دانشجويان و كار آنها براي ارتقاي خود، سهولت ورود به مقطع كارشناسي ارشد و دكترا، منوط ساختن ارتقاي اعضاي هيئت علمي دانشگاهها به چاپ مقاله و كتاب، شرايط اقتصادي نامناسب و نداشتن مهارت كافي براي انجام تحقيق علمي (بهادري و ديگران، 1396: 571). از عوامل ديگر مؤثر در سرقت ادبي ميتوان به تحريمهايي اشاره كرد كه منجر به عدم دسترسي تمام افراد به تمامي منابع در برههاي از زمان شده و درنتيجه به دليل دسترسي اقليت خاص به منابع به دليل شرايط نابرابر اجتماعي، توهم برتري فرد نسبت به ديگران و درنتيجه عدم ذكر منبع و وسوسه سرقت ادبي براي ارتقاي جايگاه علمي ايجاد ميشود. همچنين بهادري و ديگران در مقالهاي با عنوان «سرقت ادبي: مفاهيم، عوامل و راهحلها»، زيرساختهاي فرهنگي را يكي از مهمترين عوامل تعيينكننده در گسترش سرقت ادبي ميدانند. درواقع، در كشورهايي كه تقلب رواج بيشتري دارد، سرقت ادبي در ابعاد وسيعتري، هم در ميان استادان و هم در ميان دانشآموزان و دانشجويان به چشم ميخورد و اين در شرايطي است كه در كشورهاي پيشرفته سرقت ادبي عمدتاً در ميان دانشجويان رواج دارد و نه استادان. همچنين در كشورهايي كه به قانون كپي رايت، به عنوان مجموعهاي از حقوق انحصاری متعلق به پدیدآورنده یک اثر نپيوستهاند، آمار ارتكاب به سرقت ادبي بالاتر است (همان) و متأسفانه چنين كشورهايي با ناديده گرفتن حقوق مادي و معنوي ديگران، نه تنها به حقوق متفكران و ايدهپردازان در سراسر دنيا تجاوز ميكنند يا به عبارتي آن را محترم نميشمارند، بلكه به دليل ناآگاهي از پيامدهاي سرقت ادبي به زيرساختهاي اجتماعي خود نيز آسيب ميرسانند و جامعه علمي و در نهايت زيرساختهاي اجتماعي را دچار بيماري مهلكي ميكنند كه از عواقب آن آگاهي كافي ندارند و درمان آن نيز به سادگي ممكن نيست.
فهرست منابع
حسين پور، م.، باقري، ر. و افضلي، محمد (1396)، «بررسي دلايل ارتكاب سرقت ادبي و راههاي پيشگيري از آن در جامعه علمي ايران: ديدگاه سردبيران، اساتيد و دانشجويان»، پژوهشهاي زبانشناختي در زبانهاي خارجي، دورة 7، شمارة 2 ،پاييز و زمستان، صص. 555 تا 587 .
صادقي، ل. (1399)، «سرقت علمي و تشتت نظري»، مجله ايران نامگ، زير چاپ.
Bahadori M., Izadi M & Hoseinpourfard M (2012), "Plagiarism: Concepts, Factors and Solutions", Iranian Journal of Military Medicine Vol. 14, No. 3, Autumn 2012; 168-177.
Khadilkar, S. (2018), "The Plague of Plagiarism: Prevention and Cure!", The Journal of Obstetrics and Gynecology of India volume 68, pp. 425–431.
Pecorari, D. (2008), Academic Writing and Plagiarism: A Linguistic Analysis, Bloomsbury Academic
Selemani, A. Chawinga, W. & Dube, G. (2018), "Why do postgraduate students commit plagiarism? An empirical study", International Journal for Educational Integrity volume 14, Article number: 7.