نوشته: لیلا صادقی
عکس از محسن حقیقت زاده در نمایشگاه نگاه آزاد، در خانه هنرمندان تهران
درک انسان از جهان با تقسیمبندی مفهومی جهان رخ میدهد، درنتیجه برای درک جهان عکس، به تقسیمبندی مفهومی فضای عکس باید دست زد. سه عنصر قابل توجه این عکس، گنبد، پرنده و پردهی توری هستند که به مثابهی نشانههایی دلالتمند در ساخت متن عکس شرکت میکنند. چگونگی قرارگیری این عناصر نسبت به یکدیگر، باعث ایجاد روایتی میشود به زبان تصویر. پسزمینهی عکس، آسمانی است که چندان آبی نیست. در پیش زمینه سه عنصر وجود دارد که البته توری بخشی از پسزمینه است که به پیشزمینه تبدیل شده، درنتیجه معنایی افزون بر فضاسازی و ساخت بافت برعهده دارد. در طرحوارهی تصویری «بالا»، نقش در حال حرکت در مسیری بالای زمینه دیده میشود، البته گنبد نسبت به پرنده زمینه است و نسبت به آسمان که پیشزمینه است، نقش تلقی میشود و بدین صورت، یک عنصر در عکس گاهی نقش و گاهی زمینه در نظر گرفته میشود و دلالتهای معنایی عکس را لایه لایه میکند. گرچه در طرحوارهی تصویری عنصری که نقش تلقی میشود، گذرنده نام دارد و عنصری که نسبت به گذرنده دارای رابطهی زمینه است، ثابت خوانده میشود، اما ثابت، نسبت به عنصری دیگر خود میتواند نقش تلقی شود، به عنوان مثال،گنبد به مثابهی عنصری ثابت است که نسبت به پرنده، «ثابت» در نظر گرفته میشود، چرا که پرنده به مثابهی گذرنده، در پویایی و حرکت از ثابت معنا پیدا میکند، همان طور که نقش و زمینه نسبت به هم معنادار میشوند و یکی بیدیگری، نمیتواند معنایی را ایفاکند. همچنین ثابت، نسبت به عبور پرنده، برای خود معنایی قائل است، درنتیجه، گنبد و پرنده با توجه به نوع تماسی که با یکدیگر دارند، به مفهومسازی متن میپردازند.
اگر عکس را با دو خط عمودی و دو خط افقی، به نه قسمت تقسیم کنیم، گنبد که نمادی از تقدس و باورهای آیینی است، در گوشهی سمت چپ پائین قرار دارد و پرنده که نمادی از رهایی و آزادی است، در نقطهی مقابل گنبد و در گوشهی سمت راست بالای کادر قرار دارد.تماس نقش پویا با نقش ایستا در حد عبور است، عبوری که فاقد هرگونه تماس فیزیکی است. جهت حرکت پرنده، به نقطهی مقابل جایگاه عنصر ایستا است، یعنی پرنده از سمت گنبد به سمت مخالف آن حرکت میکند، درنتیجه گنبد را پشت سر میگذارد و به بیرون از کادر حرکت میکند. براساس تقسیمبندی کرس و ونلیون، سمت چپ کادر به اطلاعات کهنه اختصاص دارد و سمت راست به اطلاعات نو. در سمت چپ، اتفاق خاصی وجود ندارد و حضور گنبد ایستا در سمت چپ که حاوی اطلاعات کهنه است، نشانگر تقدس، دستنخوردگی و عدم تغییر در نقش گنبد است. اما حرکت پرنده به سمت راست، حاوی اطلاعات نویی است که آزادی و رهایی پرنده به مثابهی گذرنده را در بردارد. اطلاعات نو هرچیزی میتواند باشد، اعم از رسیدن پرنده به جایگاه آرمانی، اسیر شدن، گرفتار شدن در بند یک نقش ایستای دیگر و بسیاری موارد دیگر، اما اطلاعات مربوط به عنصر ایستا، کهنه است و حرف تازهای دربرندارد. اما از آنجایی که جایگاه ثابت و گذرنده در دو نقطهی مخالف یکدیگر هستند و همچنین، کنش متفاوتی را دارا هستند، ماهیت متفاوتی برای هر یک پیشبینی میشود و این دو نقش را در تعارض با یکدیگر قرار میدهد: یعنی آنچه که گنبد هست، پرنده نیست و آنچه که پرنده هست، گنبد نیست. در پیشانگاشت مخاطب ایران، پرندگان روی گنبد مینشینند، اما از آنجایی که در این تصویر هیچ پرندهای بر گنبد حضور ندارد، میتوان به این تفسیر دست یافت که نقش ایستای گنبد برای ایجاد پویایی در ذهن مخاطب از نقش پویای پرنده استفاده میکند و در آئین قدسی که پرندگان را جلد میکنند تا بر گنبد حضور داشته باشند، برای تلفیق این دو نقش در جلب توجه مخاطب و کانونیسازی است.
قابل ذکر است که برخلاف مفهومی که گنبد آن را نمایندگی میکند، گنبد به بخش پائین کادر و زمین اتصال دارد، در صورتی که پرنده به بخش بالای کادر و آسمان مرتبط است، از آنجایی که طرحوارهی مادیت پائین است و قدسیت بالا است در ذهن مردم شرقی وجود دارد، در این عکس، نقشهای این دو عنصر به چالش کشیده میشود. در نتیجه، میتوان چنین برداشت کرد که نقش و زمینه دارای کارکردهای متضادی هستند که یکی ایستا و دیگری پویا است. یکی متصل به آسمان و دیگری متصل به زمین، یکی منجمد و دیگری متحرک. یکی بسته و دیگری باز، یکی حاوی کهنگی و دیگری حاوی تازگی و نویی. یکی سوق دهنده و دیگری بازنگهدارنده و الی آخر.
پردهی توری، از آنجایی که دارای سطحی گسترده و همسان آسمان است، میبایست پیشزمینه در نظر گرفته شود، اما از آنجایی که در جلوی عکس قرار دارد و یک پارگی گره خورده در سطح آن دیده میشود، از زمینه به نقش تبدیل شده است و همین موضوع باعث برجستگی تفسیری آن در عکس میشود.
توری در محور جانشینی در مجاورت با پرنده میآید و از آنجایی که نقش تور، شکار پرنده است، درنتیجه مفهوم آزادی را از پرنده سلب میکند. در اینجا توری که در پیشانگاشت مخاطب نماد اسارت است، دچار پارگی شده است و این پارگی در همان نقطهای رخ میدهد که پرنده یا گذرنده در پرواز است، درواقع توری که دربرابر نگاه دوربین و مخاطب و از رو به رو دیده میشود، نقطهی دید مخاطب را برای پرنده از هم میشکافد و باز میکند، اما برای گنبد نه. نقش توری که ارائه دهندهی زاویهی دید مولف اثر است، نگاه آرمانی مولف را نسبت به آزادی و رهایی نشان میدهد و مخاطب را دعوت به همزادپنداری برای رسیدن به آزادی میکند.
Trajector
Landmark