خوانش بینانشانهای شعر و تصویر
بر دیده تشنهام تو دیدن باش
تصویرگری عاطفه شفیعی راد بر شعر یدالله رویایی
نمایشگاه صد و چهار پنجره
از دوستت دارم
از تو سخن از بهآرامی
از تو سخن از به تو گفتن
از تو سخن از بهآزادی
وقتی سخن از تو میگویم
از عاشق
از عارفانه
میگویم
از دوست دارم
از خواهم داشت
از فکر عبور در بهتنهایی
من با گذر از دل تو میکردم
من با سفر سیاه چشم تو زیباست
خواهم زیست
من با به تمنای تو
خواهم ماند
من با سخن از تو
خواهم خواند
ما خاطره از شبانه میگیریم
ما خاطره از گریختن در یاد
از لذت ارمغان در پنهان،
ما خاطرهایم از به نجواها...
من دوست دارم از تو بگویم را
ای جلوهای از بهآرامی
من دوست دارم از تو شنیدن را
تو لذت نادر شنیدن باش.
تو از به شباهت، از به زیبایی
بر دیدهی تشنهام تو دیدن باش!
یدالله رویایی - کتاب: از دوستت دارم- نشر روزن- چاپ اول- 1347
مقدمه
تصویر، زندگی انسان را احاطه کرده است و نسبت به کلام و نوشتار در ارتباطات انسانی، بدون محدودیت زمانی و مکانی، نقش عامتری دارد. تصویرسازی، هنر روایت با تصویر برای بیان ایده و ادراک است. در ایران، سنت نگارگری از دوره تیموری و صفوی، راوی قصهها و حکایتهای منظوم بوده است. در دوره معاصر نیز، تصویرسازی، داستانهای شاهنامه و حکایتهای مذهبی را به سبک قهوهخانه و سقاخانه، در پردهسازیها به تصویر کشیده است.
تکنیک، مهارت تصویرساز در اجرا ست که بیان تصویری موضوع خود را در فرم، نشان میدهد. هر موضوعی، تکنیک اجرایی متناسب با خود و فرم منحصر به فردی دارد. علاوه بر این، تکنیک نمایانگر فکر تصویرساز است. تصویرسازی که به تکنیکهای مختلف تسلط دارد، مترجمی است که لحنها و گویشهای مختلف زبان را میشناسد.
سبک، پدیدهای ذهنی است که بستگی به نگاه فردی تصویرساز دارد اما تکنیک با چگونگی اجرا و کیفیت مواد همراه است. در نگاه اول قبل از آن که فکر و ایده درتصویر مشاهده شود، تکنیک اجرایی و مهارت تصویرساز است که خود را به رخ میکشد. بنا به تعریفی دیگر، تصویرسازی، نقاشی روایی است. راوی مجسّمِ متن که همراه یا بدون متن کار برد دارد، و میتواند دنبالهدار، یا تکقاب باشد. تفاوت اصلی تصویرسازی با نقاشی، هدف و کاربرد مشخص آن یعنی در نظر گرفتن مخاطب و سویهی سفارشی اثر است و از این نظر شباهت بسیاری با طراحی گرافیک دارد. با این همه، گاهی تصویرساز روایتهایی را تصویر میکند که متن آن پشت تصویرها پنهان است و در حقیقت نوشتهای تصویر را همراهی نمیکند.
ترجمه بینانشانه ای: شعر به تصویر
یاکوبسن در مقالهای با عنوان «وجوه زبانشناختی ترجمه» سه نوع ترجمه را متمایز میکند:
1. ترجمهی درونزبانی یا ترجمه درون یک نظام نشانهای که با بازگویی، تغییر ژانر و گفتمانها سروکار دارد.
2. ترجمهی بینازبانی به معنای تعبير نشانههای کلامی با نشانههای کلامی زبانی دیگر که همان ترجمه به معنای متعارف کلمه است.
3. ترجمهی بینانشانهای یعنی تعبير نشانهای یک نظام نشانهای با نظام نشانهای دیگر مثل ترجمهی ادبیات به سینما، تئاتر یا هنرهای تجسمی. (یاکوبسن، 2000 :114)
تصویرسازی «عاطفه شفیعی راد» از شعر «از دوستت دارم» اثر مشهور «یدالله رویائی»، ترجمه از نوع سوم است. يعني هم بياني تصويري از شعر رويائي ارائه ميكند و هم راوي روايتهايي ست در خود كه مابهازايي رمزگذاري شده در شعر رويائي ندارند و حاصل نگاه فردي و شهود هنري تصويرساز هستند.
«هیدگر» در «مقدمهای بر متافیزیک» گفته است: اگر ما خود را با آنچه یک قطعه شعر صریحاً بیان میکند، متقاعد کنیم، تفسیری قطعی و نهایی از آن کردهایم. اما در واقع تازه تفسیر شروع شده است. این تفسیر فعال، باید معنایی را که قائم به واژهها نیست ولی گفته شده، آشکار سازد. برای انجام این کار مفسر باید نسبت به متن تعدی کند. (هیدگر،1959: 162)
از دوستت دارم، يك تغزل مدرن است با جابهجاييها و جايگزينيهاي نحوي كه ترفندي براي تركيب زمانها و مكانها شده است. جایی که زبان در عبارتها، خیالی را به خیالی دیگر با شگرد «کولاژ» و «مونتاژ» احضار میکند، بدون این که ردی به جا بگذارد. به اين ترتيب، تعريف ديگري از «ايماژ» يا تصوير زباني، بهعنوان يك ساخت زباني در اين شعر شكل ميگيرد. تقطيع و سطربندي آن چنان آزاد است كه سطرها را ميتوان دقيقاً از انتها به ابتداي شعر خواند. اين ويژگي، هدف شعر نبوده و بخشي از رفتارهاي فرمي اين شعر است. «از دوستت دارم» مثالی از نخستین آگاهیها در شعر «حجم» به «حذف فاصله» بهعنوان یکی از ارکان فرم است که در بیانیهی شعر حجم هم توضیح داده شده. (رویایی،1357 الف: 35 - 36)
یدالله رویائی در گفتوگویی دربارهی این شعر گفته است:
در این قطعه سعی کردهام از امکانات دستور زبان فارسی بهنفع شعر استفاده کنم، مثلاً:
من دوست دارم از تو بگویم را
ای جلوهای از بهآرامی
«بهآرامی» در دستور قید است و قاعدتاً جایش اینجا نیست، معمولاً باید گفت « ای جلوهای از آرامش» ولی من اسم فرضش کردهام. گاه میشود فعل را هم به جای اسم گذاشت، مثل:
من با گذر از دل تو میکردم
من با سفر سیاه چشم تو زیباست
خواهم زیست.
«سفر سیاه چشم تو زیباست» را اسم گرفتهام. (رویایی، 1357ب: 71 -72)
در بند اول شعر كه سه سطر است فعل به قرينهي معنايي حذف شده است. خطاب تغزلي و بار مثبت در كلمات «بهآرامي» و «بهآزادي» تصور يك فعل منفي را منتفي ميكند. آرايه زباني «رديف» ، از شعر كلاسيك فارسي به اين بند احضار شده و در جايگاهي متفاوت از آنچه در غزل كلاسيك فارسي داشت، قرار گرفته است. اينجا رديف، مطلع شعر و موسيقي آن است و تكرارش، شروع ناگهاني شعر را تعديل ميكند. «رديف» به آزادي رسيده از قالب كلاسيك، «بهآرامي» را در موسیقی زبان، اجرا میکند:
از تو سخن از بهآرامی
از تو سخن از به تو گفتن
از تو سخن از بهآزادی
در تصوير از سمت راست ترجمهي بينانشانهاي يا اجراي تصويري اين بند را ميبينيم: شناوري برگها به جاي كلام به سمت زنِ در تصوير که از «گل نازکتر به کسی نگفتن» را هم تداعی میکند. در حاشيه سمت راست قاب، گياهي با برگهاي سبز و سرخ به چشم ميخورد؛ برگهايي كه شمايل مرد با پوست چوبي، مثلِ آنها را به جاي كلمه رو به سمت زن ادا كرده است. چنين تصويرسازياي بارها فراتر از پيام زباني يا متن شعر، معناسازي ميكند و براساس سخن «هيدگر» تفسیري فعال است و معنایی را که قائم به كلمات نیست ولی از شعر، شهود كرده، نشان ميدهد.
هر تغزلی دستکم دو سطح خطابی دارد:
الف) خطاب درونمتنی به معشوق
ب) خطاب برونمتنی به خوانندهی اثر
اما شعر «از دوستت دارم» دو سطح خطابی دیگر هم دارد.
همهی توصیفها و تصویرهای زبانی شعر از «عاشق»، از «عارفانه»، از «بهآزادی»، از «بهآرامی» همه و همه، خطاب به تاریخ غزل فارسی ست. وقتی شعر از عبارت «با سفر سیاه چشم تو زیباست/ خواهم زيست» تصویر زبانی میسازد، به سیر توصیف معشوق در تاریخ غزل اشاره دارد. تمامی این شعر، یاد و خاطره از غزل فارسی و بیان اشتیاق نسبت به آن است.
از طرف دیگر، خود این شعر هم غزلی مدرن است و جایی در خطاب خودش به تاریخ غزل فارسی دارد؛ پس خودش را هم مورد خطاب قرار میدهد؛ خودش «تو» میشود؛ از تو به تو گفتن همان کاری ست که در حال اجرای آن است؛ در حال گريختن به «ياد» خودش، «غزل» فارسي ست؛ از تو سخن از بهآزادی، همان امری ست که با رهایی از قالب و ساختن فرم تازه، انجام میدهد.
پس دو سطح خطابی دیگر در شعر «از دوستت دارم» شکل گرفته است:
ج) خطاب به تاریخ غزل فارسی
د) خطاب به خود شعر از دوستت دارم
«از دوستت دارم» هم بر اصل «آشناییزدایی» زبان شعر تاکید میکند و هم بر انطباق سوژه و ابژه شعری. تعریفی که با فرم خود از شعر ارایه میکند، به هیچ امری جز خود شعر متعهد نیست. هدف شعر، خود شعر است و مرز درون و بیرون را در خطاب برمیدارد و شکلی از خودآگاهی و خوداندیشی در معنای بازگشت به خویشتن ارائه میکند. (لاوسن، 1386 : 9)
تصویرسازی، کلمهی «عاشق» در بند سوم شعر را با برگهای سرخ، و «عارفانه» را با برگهای سبز نشان داده است. ضمن این که زن مخاطب در تصویر، درختی واژگون نزدیک به شمایل سرو است که رد گلهایی در شاخههای چوبیاش (اندام زن) پیدا ست و تنهاش محل عبور ساقههای سبز و سرخ است که گردن زن و لطافت را تصویر میکند. صورت زن جایی ست که باید ریشهی سرو واژگون باشد و امتدادش موهای گیاهی زن است. درخت واژگون ميتواند شهود تصويرساز از تركيب قابليت سطربندي معكوس شعر و خطاب درونمتني به معشوق، شكل گرفته باشد.
سطر «من با گذر از دل تو میکردم» در تصویر، با نشان دادن درون قلب زن، تصویرسازی شده؛ علاوه براین سطر «از تو سخن از به تو گفتن» بند اول شعر و گردش رنگ سبز و سرخ و مسیر حرکت برگها، و از عشق به عرفان رسیدن زن، که از قلب خودش منشا میگیرد و در صورتش دیده میشود، همه در این تصویرسازی به چشم میآید.
برای خوانش تصویرسازی صورت گرفته از شعر «از دوستت دارم» براساس رویکرد بارت میتوان نظامی متشکل از سه نوع پیام را برشمرد: پیام زبانی، پیام شمایلی رمزگذاری شده و پیام شمایلی رمزگذاری نشده. همچنین برای پیام زبانی، میتوان دو نقش در نظر گرفت: 1) لنگر 2) بازپخش.
اینجا پیام زبانی، شعر «از دوستت دارم» یدالله رویائی ست که براساس آن تصویرسازی عاطفه شفیعی راد با تکنیک اسکراچ برد و کولاژ صورت گرفته و برای خوانش و تفسیر و میزان انطباق پیامهای شمایلی آن بر پیام زبانی شعر، باید هم نظام درونزبانی و هم نظام بینامتنیای را که میان تصویر و پیام زبانی شعر هست، بررسی کرد.
پیام شمایلی رمزگذاری شده، پیامی نمادین در سطح معنای تداعی شده است که خواننده با به کار بردن دانش رمزگذاری نظاممند خود فعالانه تصویر را مورد خوانش قرار میدهد. (بارت، 1977: 35). مثل نشان دادن برگهای سبز به جای کلام در سمت راست تصویر؛ نشان دادن درون قلب به جای عبارت «گذر از دل» در مرکز تصویر؛ و گوشی که برگهای سبز را به جای حرف و براساس عبارت «دوست دارم از تو شنیدن را» تصویر كرده است و «جلوهی نادر شنیدن» را هم نشان میدهد.
پیام شمایلی رمزگذاری نشده، پیامی فاقد رمزگذاری است. این پیامها در کاربرد همنشینی تفکیکپذیر نیستند، چراکه معنای حاصله را به کمک یکدیگر منتقل میکنند (همان: 36). مثل موهای چوبی زن در تصویر که میتوان حدس زد در مجسم کردن عبارت «جلوهای از بهآرامی» در کنار بسته بودن چشمهای زن و هلال سبزی که اطراف صورت زن را سرشار از گلهای ریز سبز کرده است، معنا میشود. یا گذر زن از قابها و تداخل قابهای شفاف در کل تصویر، میتواند ترجمهی بینانشانهای «از تو سخن از بهآزادی» باشد. مثال ديگر ميتواند شمايلي بين چشم و ماهي در سمت چپ تصوير باشد كه وارد چهارضلعي سبز شده؛ كه هم تصويري از «سفر سياه» چشم معشوق است، هم «ديدهي تشنه»، بهويژه اگر با كادر اطراف صورت زن و در سطحي ديگر با عبارتهاي «تو از به شباهت، از به زیبایی/ بر دیدهی تشنهام تو دیدن باش!» هم مقايسه شود.
پیام زبانی میتواند هم برای تسریع دریافت معنی استفاده شود و هم به مثابهی ابزاری قدرتمند برای مشخص کردن معنای تصویر در ذهن. تصويرسازي عاطفه شفيعيراد از شعر يدالله رويائي، با هدف بازنمايي جزء به جزء گفتار، كار نشده؛ بلكه براساس آنچه ميبينيم، ترجمهي بينانشانهاي خود را بر مبناي فضا و فرم شعر صورت داده است. به همين اعتبار هم ترجمهاي بينانشانهاي از شعر «از دوستت دارم» است و هم به تنهايي اثري با معناهاي ضمني بسيار. اگر به قابهايي توجه كنيم كه در سراسر تصوير جدا و مرتبط باهم قرار گرفتهاند و هريك بخشي از شعر را روايت ميكنند، آنوقت اهميت حضور شعر براي جهت دادن به معناهاي تصوير، مشخص ميشود. سطربندي شعر ميتواند معناهاي خود را به اين قابها تسري دهد. براي مثال در تصوير قسمت پايين سمت راست، قطعهاي كولاژ شده از دستي روي لباسي ديده ميشود كه با رنگ و زمينهي باقي تصوير متفاوت است؛ و ميتواند تجسم عبارت «لذت ارمغان در پنهان» باشد. گرچه در سطحي ديگر همهي معناهاي ضمني تصوير كه هيچ تصريحي در متن شعر ندارند، اين عبارت را بيان ميكنند.
بارت با استفاده از مفهوم لنگراندازی نشان میدهد که چهطور متنی در بافتی خاص لنگر میاندازد و در آن، معنایی قطعی مییابد. در واقع یک رابطهی دوجانبه و دائمی بین نوشتار و تصویر وجود دارد و لنگر به معنی خوانش ترجیحی یک تصویر برای ثابت کردن زنجیرهی مدلولهای شناور است (بارت، 1977: 39).
لنگر به تعریف بارت ذهن خواننده را از میان «زنجیرهی شناور مدلولها» یا همان خوانشهای ممکن یک تصویر، به سمتی خاص هدایت میکند و باعث میشود خواننده برخی از دالها را نادیده بگیرد و دالهای خاصی را انتخاب کند. خواندن همزمان شعر «از دوستت دارم» و تصويرسازي آن، همهي معناهاي افزون بر شعر را كنار ميزند تا مخاطب، تجسم عبارتها در تصوير را پيگيري كند و از معناهاي ضمني تصوير، صرف نظر كند.
دربارهي «بازپخش»، نوشتار تکمیل کنندهی دامنهی تصویر است؛ به بیان دیگر نوشتار و تصویر نسبت به یکدیگر رابطهای تکمیلی دارند. بازپخش، خوانش تصویر را با افزودن معناهایی که در تصویر یافته نمیشوند، امکان پذیر میکند. براي مثال متن حاضر در تصوير، مجسم كردن مفهوم بيحدي در عين محدوديت را ميبيند. در كل تصوير، مرز بين متن و حاشيه برقرار اما بياثر است و شمايلها به راحتي از حدود ميگذرند. نشانههاي فرهنگي ايراني در سبكي سوررئاليستي/ سمبولیستی خودنمايي ميكنند: هلال ماه؛ گل سرخ؛ سرو؛ گيسوي معشوق كه همه در سير غزل فارسي، نامها و سمبولهایی آشنايي هستند. مجسم كردن درون قلب مثل دانههاي انار، ارجاعي بينامتني به شعر «سپهري» ست. اجراي بيحدي در محدوديت، نشان دهندهي سطح سوم خطاب در شعر «ازدوستت دارم» است كه توضيح داده شد. ميتوان نتيجه گرفت كه ارتباط حسي/ شهودي تصويرساز با شعر، چنان عميق بوده كه سطوح پنهان آن را ناخودآگاه، ترجمه كرده است.
فهرست منابع:
رویائی. یدالله (1347). از دوستت دارم ، تهران: روزن.
---------(1357)ب. از سکوی سرخ، تهران: مروارید.
-------- (1357)الف. هلاک عقل بهوقت اندیشیدن ، تهران: مروارید.
لاوسن، هیلاری. (1386). خوداندیشی پسامدرن، ترجمۀ سینا رویائی، تهران: مروارید.
• Jakobson, R. (2000). “On Lninguistic Aspects of Translation”. In L. Venuti (Ed.), the Translation Studies Reader. (pp: 113-118). London and New York: Routledge. (Original work published 1959).
• M.Heidegger,(1959) An Introduction to Metaphysics. Translated by Ralph Manhemim,Yale University.
• Roland Barthes.(1977). “Image Music Text”. Essays selected and translated by Stephen Heath. Fontana Press.