![]() |
لیلا صادقی |
از دوستت دارم که میرسی به قاف
دنیا طوری کوچک میشود که نزدیکتر میشوی تا من
هر لحظه یک سر باز میرود از تن
تفنگش میافتد روی سینهام
برای سوراخ کردن چشمهایی که میجنگم
نمیشناسم کسی را که مردهام
از دوستت دارم که میرسی به من
دنیا طوری تمام میشود که بزرگ میشوی
با کفشهایی که همیشه کوچکتر از پاهایت
به شهری میرسی که از تو زاده میشود
در جهنمی که سر میگیرد و کشته میشویم یکی دیگر را
برای رسیدن به تو شهری میشوم که در آن بمیری
در بهشتی که مردهی یکدیگریم
--
لیلا صادقی
گریز از مرکز