با اسم تو سرد میشود توی همه جملههایم هوا
نمیروی کنار برای چشمهایی که ببینم، ابر
نمیرسد دستم به خودم
به جادهای که کشیده میشود از تو
از اینکه آویزان میکنند چراغ را، میترسم
از اینکه روشن شود بیشتر از اینکه نمیروی از حرفهایم
پائین
نمینشینی روی یکی از دندانههای این کلمات
که بگویم هنوز هم
در اسم تو میمیرد پرندهای از درخت
میافتد بین یک قدم از تو با من
برای ریشهای که مویه میکند زیر خاک
مو به مو میرود در کلمهای که از اسم تو بر میآید
---
لیلا صادقی