تهران برای شعر شدن شهر کوچکی است (داوود ملك‌زاده) - فتح‌علی امن‌علی‌پور

 

نقد اجتماعي‌ي مجموعه‌ي شعر «تهران برای شعر شدن شهر کوچکی است»

سروده‌ي داوود ملك‌زاده


هيچ اتفاقي نمیافتد

داوود شاعری‌ست ایجازگو که پدیده‌های اجتماعی را گاه با قلم شیوای‌اش به وصف می‌نشیند و گاه با دید شاعرانه‌اش به تبیین می‌پردازد.

«... باور کنید حوصله‌ی تئوری ندارم / مدل موی سرم به خودم مربوط است / و فرقی نمی‌کند که باز / کسی خوش‌اش بیاید یا نه!» (قدم بزنيد لطفن، ص43)

شاعر برای خود پای‌گاه فکری تعریف می‌نماید که از روی تفنّن به سوی آرایش مو نرفته است بل‌که وی در صدد بیان این نکته است که عقیده و طرز رفتارش با آگاهی توام می‌باشد. آرایش مو در برخی موارد وسیله‌ای برای نمایش منویّات درونی‌ی فرد محسوب می‌شود. انسان زمانی که از طریق مقررات، نتوانست مکنونات قلبی‌ی خود را به صورت اعتراض نشان دهد، با آرایش مو، پوشیدن لباس نامتعارف، خواندن نوعی کتاب ... نارضایتی‌ی خود را از شرایط جامعه ابراز می‌دارد. انسان برای پاسخ‌‌گویی به هویت فردی و استقلال‌طلبی، در صدد پذیرش الگویی برمی‌آید. همین حالت ذهنی و آماده‌گی‌ی درونی برای تجربیات جدید، مبین«توسعه‌ی انسانی» است. توسعه‌ی انسانی مسئله‌ی انتخاب را اعم از نوع آرایش، شغل، نماینده‌ی مجلس وَ ... هر چه گسترده‌تر می‌نماید چون این انتخاب بر مبنای توانایی‌های انسان صورت می‌گیرد.

*

«از خانه كه بیرون می‌زنم / جیب‌های‌ام را چک می‌کنم / پول، کلید، یادداشت روزانه ... / و یک مشت سلام / که در پیاده‌رو / سرم را بالا بگیرم.»(آقا بالا، ص46)

 سلام کردن مثل تعارف کردن از جمله پدیده‌های اجتماعی به شمار می‌رود. "امیل دورکیم" جامعه‌شناس فرانسوی معتقد است که پدیده‌ی اجتماعی دور از احساس و عمل فرد است و از نیروی تحمیل شونده‌گی برخوردار می‌باشد. بدین جهت این پدیده‌ی اجتماعی توانسته است خود را بر شاعر تحمیل نماید.

*

«... سرزنش‌ام نکنید/ به این زودی‌ها/ شرم نمی‌کنم.» (منتقد، ص28)

امروزه هر ادعایی که مطرح می‌شود، از طرف انسان‌ها، بدون چون و چرا پذیرفته نمی‌شود. انسان‌ها در صدد انتقاد بر می‌آیند تا به انتخاب خود دست بزنند. هر چه زمان می‌گذرد بر تعداد منتقدان از قدرت، فساد، فقر، تبعیض و ... افزوده می‌شود. انتقاد کننده باید خود را به سلاح خرد و عقل مجهز نماید. انسان انتقادگر امروز باورگریز و معنویت‌ستیز نیست بل‌‌که می‌خواهد در گزینش صحیح از ناصحیح، خودش تصمیم‌گیری نماید.

«... آهای! فکر محترم! / چه خیال کردی؟ / تیترهای جنجالی‌ات را سانسور کن! / این روزها / روزنامه‌ها را بدون تیتر منتشر می‌کنند.» (توقيف، ص 24)

شاعر عزیز زمانی که در جامعه احزاب و تشکل‌ها هنوز شکل نگرفته‌اند، مطبوعات می‌تواند خواست‌های مردم را به دولت منتقل نماید. دست‌رسی‌ی آزاد به اطلاعات و ارسال آزاد آن بر اصل آزادی‌ي بیان مبتنی است که در حال حاضر به فناوری‌ی اطلاعات موسوم است. نقش مطبوعات در توسعه‌ی انسانی، انکارناپذیر است. آزادی‌ی مطبوعات موجبات بالارفتن آگاهی‌ی عمومی و ایجاد تفاهم مشترک میان اقشار و گروه‌های مختلف می‌گردد. رسانه‌ها به شناخت شفاف عرصه‌ی تصمیم‌گیری نورافشانی می‌نمایند. انقلاب رسانه‌ای زمینه را برای اعمال گفتمانی‌ی نیروی اجتماعی فراهم می‌آورد و دولت‌ها به تدریج، کنترل فضای سیاسی را از دست می‌دهند. کار بزرگ دو روزنامه‌نگار آمریکایی در جریان واقعه‌ی«واترگیت» که موجب سقوط نیکسون از مقام ریاست جمهوری‌ي آمریکا گردید هنوز از خاطره‌ها رخت برنبسته است.

«هیچ اتفاقی نمی‌افتد / حتا اگر چنگیزخان دوباره بمیرد / یا ... چه می‌دانم / هر خیالی که می‌کنید، بیفتد؛ / چیزی نمی‌شکند / فردا هم اگر هوا ابري نباشد / خورشيدخانوم سر ِ قرار مي‌آيد.» (هْمْ، ص12)

این شعر، نهیلیسم نیچه را در ذهن انسان تداعی می‌کند و آن چیزی جز تاریخ بی‌ارزش شدن ارزش‌های جا افتاده نیست. دست‌آوردهای مدرن نیز بی‌ارزش شده‌اند. بشر برتر باید ارزش‌های نوین را که شالوده‌ای متفاوت دارد پی افکند. از دید نیچه دریافت جهان نیز اساسن بازی با تفاسیر است. کل عالم بازی‌ي تاویل است که اگر تمام تاویل‌ها را کنار هم بگذاریم در آن چیزی باقی نمی‌ماند. در این معنا عالم به بازی‌ي بی‌پایان تاویل‌ها تبدیل می‌شود که اساسن به بشریت بشر باز می‌گردد. این بازی‌ي بی‌پایان مفهوم رخداد در اندیشه‌های هایدگر نیز وجود دارد. از این منظر اندیشه‌های دریدا، فوکو و دلوز به آرای نیچه شباهت زیادی دارد. از منظر نیچه جست‌و‌جوی حقیقت، خود زیر پای حقایق غایی را خالی ‌می‌کند، بنابراین راه ‌حل پذیرش مثبت نهیلیسم در لایه‌های درونی‌ی فرد است و همین مسئله بشر را از این که قربانی‌ي منفعل نهیلیسم باشد نجات می‌دهد و او را تبدیل به کسی می‌کند که با پذیرش دیالکتیکی‌ي نهیلیسم از بند آن رها شود.

*

«حنجره‌اي هستم / که اصالت‌ام / رسالت داوود است / با دو "واو.»

و يا:

« و این من‌ام / داوود / "واو"های‌ام را که بلند می‌کنند / دادم بلندتر می‌شود.» (واونامه، ص80)

شاعر به درستی حساسیت خود را برای نوشتن اسم داوود با دو "واو" نشان می‌دهد. زیرا ما در روش تدریس فارسی از روش صداشناسی استفاده می‌کنیم و برای هر صدا یک نماد یا یک شکل در نظر می‌گیریم. در کلمه‌ي‌ داوود چون "واو" یک‌بار به صدای "واو" در دو صدا به کار می‌رود، الزامن باید با دو "واو" نوشته شود. هنگام بخش کلمه‌ی داوود، بخش اول می‌شود: "داو" و بخش دوم: "اود". پس "واو" یک‌بار به صدای "واو" که مصوت نیست به کار می‌رود. بنابراین کلمه‌ي داوود باید با دو "واو" نوشته شود.

*

«دختران امروز / آواز دهل‌اند / از دور که می‌آیند / ترکان ختا را می‌بینی / نزدیک که می‌شوند / خطای چشم‌ات را / دختران هر روز / مثل دوست شاعرم / از دور خوش‌تيپ‌اند / اگر جلو نيايند / بخت‌شان باز مي‌شود / و اگر بيايند / مشت‌شان. / پسران هر روز / سر كار نمي‌روند.» (سر كاري، ص38)

شاعر عزیز به همان دلیلی که فرم موی سر شما از حقوق فردی‌ي شما محسوب می‌گردد آرایش دختران ضرورتن می‌تواند از حقوق فردی‌شان به حساب آید. ضرب‌المثل در زبان فارسی داریم که می‌گوید: آن‌چه را که‌ به خود نمی‌پسندی به دیگران روا مدار. کانت معتقد است طوری رفتار کن که رفتارت به صورت قانون در آید و همه را در بر گیرد. آزادی‌ي نوع بشر باید هر دو جنس را شامل گردد. «ارزش انسان به میزان آزادی خواهی‌ي اوست و این آزادی‌ طلبی محدود به جسم انسان‌ها نمی‌شود»، زنان در مانیفست 1970 میلان‌ و رم، فریاد برآوردند، ما برای هگل سوت می‌زنیم، مردها پیوسته به عنوان نماینده‌ی بشریت حرف زده‌اند. اکنون ما زنان همه چیز را دوباره تعریف می‌کنیم.»

فتح‌علی امن‌علی‌پور

شاعر می‌تواند بر بال‌های تخیل سوار شود و به ماه و خورشید و ستاره‌گان ... سر زند. شاعر قادر است در یک چشم به هم زدن با نیروی خیال دریاها را درنوردد. برای شاعر، تهران که سهل است یک کشور بل‌که کره‌ی زمین هم کوچک است و دایره‌ی خیال‌پردازی شاعر نمی‌تواند در حجم تنگ یک شهر محدودیت یابد. بدین جهت داوود با تکیه بر روحیه‌ی شاعری‌ی خود، تهران را برای شعر شدن شهر کوچکی می‌داند. داوود توانایی دارد تا در دریای اجتماع با مهارت بالا و پایین رود و با شم شاعرانه‌ی خود مسایل و معضلات جامعه را مطرح نماید. وی پدیده‌های خطیر جامعه را می‌تواند به آسانی در جملات قاصر جای دهد، نیز او قادر است هر موضوع عادی را به شعر تبدیل نماید و مخاطب را به تامل و تفکر وا دارد.

داوود گاه با ایجاز هرچه تمام‌تر به تحلیل یک مسئله‌ي بزرگ ادبی و هنر مبادرت می‌ورزد:

«خواستم / بی ‌هیچ آرایه‌ای بگويم / که نای کنایه ندارم / نشد.» (كه‌نايِ...، ص84)

 شاعر علاوه بر این که کلمه کنایه را درد و معنای متفاوت به کار می‌گیرد، حالت تحمیل شونده‌گی‌ي کنایه بر شعرش را نیز بیان می‌دارد. برخی ادبا کنایه را جهان‌نگری‌ي مستقر در روش می‌دانند. با کنایه شاعر می‌تواند تضادهای موجود جامعه را به نمایش بگذارد. عده‌ای از ادیبان را باور بر این است که کنایه به صورت نظری از مکتب ساختارگرایی، بیرون جهیده است. شاعر می‌تواند با به کارگیری‌ی کنایه از درگیری‌ی مستقیم با واقعیت دوری جوید.

لوکاچ می‌گوید:«کنایه‌ی آن راه ماتم و اندوه به سوی جهان درون والاترین آزادی است که انسان در دنیای پسامدرن می‌تواند به آن دست یابد». برخی از اندیش‌مندان ماند دلوز راه قرائت کنایه‌وار متون نیچه را باز نمودند. بنیامین در تزهای فلسفه‌ی تاریخ مساله‌ی سنت ستمدیده‌گان را مطرح کرد، حالتی که ما در آن زیست می‌نماییم، آن حالت قاعده است نه استثنا این گفته‌ی وی نوعی کنایه است. شلگل، کنایه را بی‌گانه‌گی‌ي موجود میان نفس و واقعیت قلمداد می‌کند. شاعران بدون کنایه نمی‌توانند به سر برند. داوود نیز از این قاعده مستثنا نیست و نمی‌تواند از آن دوری گزیند.

به نظر می‌رسد شاعر که یک موضوع جهانی اشاره می‌نماید و آن چیزی جز استعمار جهان سوم توسط کشورهای توسعه یافته نیست. حق با شاعر است که در ازمنه‌ي نسبتن دور، ممالک توسعه یافته به جهان سوم حمله می‌کردند و با کشت و کشتار مردمان جهان سوم، منابع آن‌ها را به یغما می‌بردند. پس از چندی کشورهای استعمارگر روش خود را تغییر دادند و به جای کشت و کشتار، عواملی از کشورهای جهان سوم را به قدرت می‌رساندند و بر کشورهای جهان سوم، حاکم می‌گردانیدند. این حاکم منافع استعمارگران را به طور نهانی و به صورت امتیازات گوناگون تامین می‌نمودند.

امروزه کشورهای توسعه یافته (کشورهای صنعتی) به این نتیجه رسیده‌اند در دنیایی که فقر بی‌داد کند، خودشان خیلی راحت نخواهند بود. از لحاظ اخلاق سیاسی هم به جهت رشد جامعه‌مدنی در کشورهای صنعتی و گسترش یافتن حقوق بشر، توسط طبقه‌ی متوسط به حاکمان کشورهای صنعتی فشار وارد می‌آید. کمپانی‌ها و سیاست‌مدارانی که اگر هم نیت‌شان تنها منافع مادی باشد نیز زیر افکار عمومی‌ی جهانی و جامعه‌ی مدنی که در حال نضج گرفتن می‌باشد، وادار می‌شوند که در جهان سوم محیط زیست را آلوده نکنند، فرهنگ‌های محلی را احترام بگذارند، آلوده‌گی‌ی اقتصادی ایجاد نمایند، تا بتوانند سرمایه‌گذاری کنند. اکنون برای امضای قراردادهای اقتصادی میان کشورهای صنعتی و جهان سوم، مثلن یک دانش‌گاه در کشورهای جهان سوم بسازند. بنابراین کشورهای جهان سوم به سوی جهان اول در حرکت می‌باشد.

یکی دیگر از ویژه‌گی‌های عصر حاضر که در این مورد می‌توان به آن اشاره کرد این است که قشری به عنوان طبقه‌ی متوسط در جوامع ظهور کرده است. این طبقه نه درگیر نداری است و نه درگیر داشتن ثروت. این طبقه تنها با ثروت مشخص نمی‌شود بل‌که با فرهنگ‌اش مشخص می‌شود. طبقه‌ي متوسط در کشورهای توسعه‌یافته و جهان سوم ممکن است از لحاظ مادی با هم تفاوت داشته باشند ولی از جهت فرهیخته‌گی، فاصله‌ی آن‌ها بسیار کم‌تر است. بنابراین بر اثر توسعه‌ی آموزش، جهان سوم نیز به سوی رفاه در حرکت هستند.    

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید