چهارمین همایش نقد ادبی با محوریت «گفتمان شناسی نقد ادبی»
16 تا 17 اردیبهشت ماه 1394، دانشگاه گیلان
شکست طرحوارهها در شعر آوانگارد فارسی
با رویکرد شعرشناسی شناختی
لیلا صادقی، دانشگاه تهران
زبان انعکاسی است از شناخت تجسمیافتهای که از تجربههای ممکن شکل میگیرد و باعث شکلگیری آنچه در زبان امکان بیان دارد، میشود. به عبارتی، اندام بر توانایی ذهن برای مفهومسازی تأثیر میگذارد و یکی از راههایی که تجربهی تجسمیافته به شناخت تبدیل میشود، حضور طرحوارهها به عنوان ساختارهای ثابتی است که در سه سطح مفهومی، متنی و زبانی باعث ایجاد انسجام در گفتمان شده و شکست آنها در آثار ادبی باعث هنجارگریزی میشود. به باور کوک (1994) تقویت، افزودن یا شکست طرحوارهها در هر یک از سطوح، منجر به شکلگیری یک سبک ادبی میشود. در بررسی شعر، بهکارگیری انواع مختلف بازنمایی طرحوارهای نشانگر تأثیر گفتمان بیرونی بر گفتمان شعر است و براساس فرضیهی این مقاله، در صورتی که طرحوارهها در هر سه سطح شکسته شوند، یک اثر آوانگارد که بازتاب جهان بیرونی مؤلف در متن است، شکل میگیرد و باعث تغییر شناخت در مخاطب و تازهسازی جهان متن در سطوح متفاوت میشود.
پرسش این مقاله این است که شکست طرحوارهای در چه سطوح گفتمانی در شعر معاصر فارسی رخ میدهد و از میان انواع تازهسازی طرحوارهای که منجر به هنجارشکنی و ایجاد شناخت جدید میشود، کدامیک در شعر امروز کاربرد بیشتری دارد؟ دیگر اینکه شکست طرحوارهای به چه صورت منجر به شکلگیری شعر آوانگارد میشود و این شکست در چه سطوحی رخ میدهد؟ نتیجهی حاصله نشان میدهد که هشت موقعیت در سه سطح برای انواع بهکارگیری طرحوارهها پیشبینی میشود که افزودن طرحوارهای بیشترین بسامد چگونگی بازنمایی طرحوارهای را دارا است. همچنین رایجترین شکست طرحوارهای، شکست طرحوارهی مفهومی است و کمبسامدترین، شکست طرحوارهی متنی و از این میان، شکست طرحوارهای در هر سه سطح است که یک اثر را دیریاب و درعین حال تازه جلوه میدهد.
کلمات کلیدی: شعر آوانگارد، تجسمیافته، طرحوارهها، شعرشناسی شناختی