سال 3، شماره 9، بهار 1389: 91-113.
لیلا صادقی
چکیده
نقد ادبی به دلیل وجود محدودیتهایی قادر به اتصال “جهان متن” به جهان خواننده و بررسی همه زوایای یک متن داستانی نیست، بدین منظور نیاز به نظریهای است که هم از دیدگاه علمی و هم از دیدگاه خلاقیت ادبی بتواند وارد فضای متن شود، نظریهی جهانهای متن در بوطیقای شناختی این امکان را ایجاد میکند. در این مقاله به تحلیل مجموعهی داستان بیژن نجدی به نام “یوزپلنگانی که با من دویدهاند”، با توجه به لایههای مختلف جهانهای متن میپردازیم. پرسش این پژوهش این است که آیا نظریهی “جهان متن” قادر به شناسایی عناصری که منجر به ساخت روایت داستانهای نجدی میشوند، هست؟ و دیگر اینکه تولید و دریافت جهان داستانی نجدی چگونه از دیگر نویسندگان متمایز میشود؟ فرضیهی پژوهش این است که سه لایهی “جهان گفتمان”، “جهان متن” و “جهان زیرشمول” هر کدام بخشی از روایت داستانی را شکل میدهند. در پاسخ به پرسش دوم، فرض بر این است که نجدی در آثار خود، با ایجاد عناصر مشترک در همهی داستانها جهان گفتمانی منسجمی ایجاد میکند و بدینسان داستانهای مجزا را به صورتی نامرئی به هم مرتبط میکند که این ویژگی او را از دیگر نویسندگان متمایز میسازد. با توجه به مطالعهی آثار او، هر جهان، میتواند جهانهای دیگری را در خود درونهگیری کند و به شکلگیری فضای داستانی با شگردهای مختلف روایی بینجامد. درواقع، جهانهای زیر شمول به ساخت روایت داستانی با استفاده از فعالسازی داستانهای زیرساختی میانجامد که مشخصهی اصلی آثار این نویسنده است.
کلمات کلیدی: جهان متن، جهان گفتمان، جهان زیرشمول، بوطیقای شناختی، “یوزپلنگانی که با من دویدهاند”