درباره آثار

درباره رمان «آ» (لیلا صادقی)-پریسا اختیاری

 

 

 

پرواز یک پروانه از بالا به پایین

روایت لیلا صادقی در «آ» ساختاری نو و هنجارشکن دارد

روزنامه اصفهان زیبا، شنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۷،شماره 3359

لیلا صادقی با زبان و ادبیات فارسی تحصیلات دانشگاهی خود را آغاز کرد، مترجمی انگلیسی خواند و در رشته زبانشناسی مدرک دکتری گرفت. این همه یعنی او با زبان، کارکردها و قابلیت‌های آن به خوبی آشناست. همین شناخت شاید باعث شد در آثار داستانی‌اش به دنبال ساختارهایی نو باشد. داستان‌های صادقی، هنجارشکن و چالش برانگیزند. او تنها از کلمات برای برقراری ارتباط با مخاطبانش استفاده نمی‌کند بلکه تصویر و صدا نیز در قالب مدیومی برای انتقال پیام در آثارش نقش دارند. داستان‌های صادقی را چندرسانه‌ای و پست مدرن می‌دانند. هر چند خود با پست مدرن خواندن آثارش موافق نیست. او شیوه نویسندگی‌اش را بیشتر تجربی می‌داند. صادقی به دنبال کشف راه‌های نرفته‌ای در داستان‌نویسی است. با این همه، المان‌های پست مدرن در آثار این نویسنده فراوان‌اند و رمان «آ» که امسال روانه بازار کتاب شد از این امر مستثنا نیست.

A leilasadeghi A

    مولفه های پست مدرنیستی در رمان «آ»
ادبیــــات «پســــت‌مــــدرن» در دوران پس از جنــــگ جهانی دوم و در غرب در قالب یک سبک رواج پیدا کرد. مشخصه و ویژگی اصلی این شیوه داستان‌نویسی ازهم‌گسیختگی و عدم انسجام متن و روایت‌های سوال‌برانگیز و متناقض است. این شیوه نویسندگی در چند دهه اخیر توانسته محبوبیتی در بین نویسندگان ایرانی پیدا کند. هر چند منتقدان ادبی و نویسندگانی هستند که با به کارگیری واژه «پست‌مدرن» برای آثار داستانی فارسی مخالف‌اند. اینان معتقدند ادبیات فارسی هنوز مرحله مدرن را آن‌طور که ادبیات غرب تجربه کرد و پشت سر گذاشت، سپری نکرده است که نوبت به دوران پسامدرن برسد. می‌توان گفت کسانی که این سبک و سیاق نویسندگی را دوست دارند و آن را می‌خوانند، در اکثریت قرار ندارند، اما این دغدغه نویسندگان پست‌مدرن نیست، چرا که پست‌مدرن نویسان بر این باورند که آثارشان مخاطبان مخصوص خود را پیدا می‌کنند و در واقع قرار نیست حلقه علاقه‌مندان خیلی هم وسیع باشد. آنها دوست دارند ذهن مخاطبانشان را با به کار بردن شیوه‌های جدید روایت به واکنش وادارند.  او را شگفت زده و گاهی گیج کنند و دنیا را آن گونه که تا به حال ندیده یا کمتر دیده به او نشان دهند. رمان «آ» این گونه است. این رمان همانند داستان‌های پست‌مدرن از طرح منسجم و نظم روایی برخوردار نیست. عنصر سببیت که قرار است نظمی زنجیروار به داستان ببخشد، در اینجا غایب است. در واقع پیرنگ چندان مهم نیست. مهم نشان دادن جهانی بی‌معناست که هیچ چیزش به هم مربوط نمی‌شود. «آ» از چند داستان تشکیل شده که ربط موضوعی و اشتراک شخصیتی با هم ندارند. تنها موقعیت مکانی رویدادن این اتفاقات است که آنها را به هم وصل می‌کند: در میدان یا حوالی میدان «آ». لیلا صادقی در مصاحبه‌ای عنوان کرده است ایده وجود این میدان در داستان را از میدان آزادی گرفته است، اما در آثار پست‌مدرن مکان‌ها مابه‌ازای بیرونی ندارند. به‌شدت تخیلی و غیر واقعی هستند. برای مثال مکانی را که براتیگان در «در قند هندوانه» توصیف می‌کند، به‌یاد بیاورید. می‌توانید وجودی خارجی برای این مکان بیابید؟ اما فضایی که صادقی از آن سخن می‌گوید چندان دور از ذهن  نیست. نام شخصیت اصلی نیز «آ» است. در روند داستان نقش او بسیار اندک است و در پایان داستان تنها لکه‌ای به شکل علامت سوال از او باقی می‌ماند. شخصیت‌های فرعی که از «آ» بسیار پررنگ‌تر هستند، همگی نشانی از او را به همراه دارند: وجود حرف «آ» در نام‌هایشان. داستان‌های این شخصیت‌ها با هنجارشکنی در ساختارهای زبان، در لایه‌ای از ابهام روایت می‌شود و به خواننده اجازه می‌دهد دست به تاویل و تفسیر بزند. گاهی فعل‌هایی که نویسنده در جملاتش به کار می‌برد با ساختار عبارت همخوانی ندارد. شاید مخاطب مفهوم جمله را به درستی درنیابد. بازگردد و دوباره جمله را بخواند و کمی بیشتر فکر کند! همین طور است توصیفات نویسنده. توصیف و تعبیراتی که گیج‌کننده هستند و باعث سردرگمی: «این تاریکی از کوچکی اتاق هم تاریک‌تر است.  کوچکی اتاق از بی‌در بودنش تنگ‌تر.» یا این تعبیر: «دست و پایش شبیه پارچه‌ای شده بود که کشیده باشند بر سر دشتی پر از گل، پشت سر گوسفندانی که راه آغل را گم کرده بودند.» اگر مثلا جایی بخوانیم: « فضای این اتاق تنگ است مثل زندان برای زندانی حبس ابد.» سریع، ساده و بدون معطلی منظور نویسنده را درمی‌یابیم. این تشبیه به‌دلیل وجود وجه شبهی مشخص، ذهن را به سوی فهمیدن مقصود سوق می‌دهد. ولی اینجا جملاتی داریم که می‌گوید تاریکی از کوچکی اتاق تاریک‌تر بود و کوچکی اتاق از بی‌در بودنش تنگ‌تر.  مسلما این جمله‌ای نیست که به راحتی قابل درک باشد و همین طور است شبیه‌بودن دست به پارچه‌ای که روی دشت گل بعد از چرای گوسفندان کشیده باشند.

 

      استفاده از تصویر به همراه متن
امروزه نویسندگان پست مدرن از تصاویر هم در داستان‌ها بسیار استفاده می‌کنند. لیلا صادقی برای چندمین بار از تجربه تصویر همراه با متن در رمان «آ» بهره گرفته است. باید گفت استفاده از تصویر  در قالب جزئی از متن که وجودش مکمل اثر و رساننده منظور نظر نویسنده است، در ایران چندان مورد اقبال نیست و همیشه انتقادهایی را در بین منتقدان ادبی به همراه داشته است. اگر این مسئله را  یک مد ادبی و بدون دانش که صرفا کپی برداری از نمونه‌های خارجی است، ببینیم، انتقاد از آنها رواست، ولی اگر نویسندگان با درک کامل از لزوم استفاده از تصویر در آثارشان به سراغ این شیوه نوین روایت بروند و تصاویر در خدمت متن باشند و نه فقط محض تقلید، می‌توان از این روش دفاع کرد. رمان مورد بحث با تصاویری از کلمه «آ» به‌مثابه کرم ابریشمی که قرار است به پروانه تبدیل بشود در هم‌آمیخته است. تصویر حرف «آ» که حرف مشترک میان تمام آدم‌هاست در این اثر نقش کلیدی ایفا می‌کند. «آ»هایی با شکل‌های مختلف و در اندازه‌های متفاوت. ما چرخشی دایره‌وار را در داستان شاهد هستیم. سیر تحول «آ» که لزوما همان «آ»یی که در مرحله قبل بود نیست، در ابتدای هر فصل نشان داده شده و البته تصاویر دیگری از کلمه‌های «آری» و «نه» در این رمان وجود دارد. جایی برای توضیح کلمه «سر کیف بودن» تصویر ریسمان یا زنجیری را می‌بینیم که تمام دانه‌هایش از واژه «نه» ساخته شده است. می‌توان گفت این «آری و نه» و بازی با کلمه‌های «باید و نباید» به دو بازدارنده بیرونی و درونی در شخصیت‌های اثر اشاره دارد. آنها بین دو راهی قرار دارند. ابریشم مردد است که بال‌هایش را بگشاید و پرواز را تجربه کند یا کنار ساحل باقی بماند. پروانه نمی‌داند فرزندش را سقط کند یا او را به‌دنیا بیاورد و فرناز مانده به مرد روی صورتش اجازه زندگی دهد یا زن وجودش را رها سازد و همین طور اجبارها و شرایط اجتماعی که همه گرفتار آن‌اند، پر از آری و نه و باید و نباید است که تصمیم‌گیری را گاهی به کابوسی برای شخصیت‌های داستان بدل می‌کنند و آنها را به سمت پرواز از بالا به پایین سوق می‌دهند. پروازی که جز از هم فروپاشی و تکه‌تکه‌شدن سرانجامی ندارد. در این میان و آنطور که تصاویر نشان می‌دهد، سهم نه و نباید بیشتر از آری و باید است! در میدان «آ» بازدارنده‌ها سهم بیشتری از جلو برنده‌ها دارند.

 

     ساختار فرهنگ لغت گونه در رمان «آ»
رمان در ابتدا با فرهنگ لغت گونه‌ای آغاز می‌شود از نام شخصیت‌هایی که در صفحات بعد درباره آنها می‌خوانیم. همچنین در روند داستان نیز بدون پیش‌زمینه‌ای این ساختار فرهنگ لغت مانند را می‌بینیم. توضیحاتی که در مدخل هر واژه نوشته شده است، غریب و دیریاب است و به نظر نمی‌رسد ربطی به داستان داشته باشد. زبان و لحن نیز در این لغتنامه کوچک با زبانی که در متن به کار برده شده، متفاوت است. شکلی قدیمی و کاملا قالبی دارد و تداعی‌گر تمام عیار لغتنامه‌هایی است که می‌شناسیم.  اما توضیحات ذیل هر مدخل با معنای حقیقی واژه چندان همخوانی ندارد. بسیار نامفهوم است و راه به جایی نمی‌برد. انگار نویسنده از آوردن این فرهنگ لغت کوچک منظور دیگری داشته و باز هم دست مخاطب را برای تعبیر و تفسیرهای شخصی باز گذاشته است. قاموس‌ها و لغتنامه‌ها کلمات را در قالب مشخصی و از پیش تعیین شده می‌برند. ریشه آنها را بررسی می‌کنند و چند معنی اصلی و اصطلاحی برایشان نام می‌برند. حال نویسنده آدم‌ها را در این چارچوب گرفتار کرده است. چارچوبی که از پیش مشخص شده، برای انسانی که به هیچ وجه موجودی مشخص و قابل تبیین نیست! به نوعی دید انتقادی نویسنده در این شگرد روایت رخ می‌نماید. ما با جامعه‌ای سر و کار داریم که فکر می‌کند انسان‌ها قابل تعریف‌اند. آن هم تعریفی نظامند و دارای چارچوب. نتیجه چه می‌شود؟ مسلما تعریف درستی از هیچ کس به دست نمی‌آید. آنچه در نهایت شاهدش هستیم بسیار دور از واقعیت و شبیه هذیان است. پرسش‌نامه‌ای که در آخر داستان ترتیب داده شده، هم باید در دنباله همین نگاه دانست. سوالاتی مطرح شده با جواب‌های چهار گزینه‌ای یکسان که کمترین ربطی به پرسش‌ها ندارند. جواب‌های ما چه بخواهیم و چه نخواهیم غلط است. چون قرار نیست انسان و پدیده‌های مربوط به او با نگاهی محدود و در چارچوب پاسخ‌های چهار گزینه‌ای تعریف شود. نویسنده رمان «آ» زمانی را برای تعریف متن و نوشتن داستانش اختصاص داده است. او در این مدت راوی است و ما را با شخصیت‌های رمان آشنا می‌کند. کمی از گذشته، قسمتی از کابوس‌ها و اندکی از امیالشان را برایمان بازگو می‌کند و زمانی سکوت می‌کند و با کمک گرفتن از تصاویر و ساختار خاص داستانش، نشانه‌هایی به ما می‌دهد. نوبت ماست که در فصل سکوت نویسنده به دنبال نشانه‌ها بگردیم و آنچه را به عهده خودمان گذاشته شده تا دریابیم،  بیابیم.  حقیقت این است که سردرگمی، گیج شدن و نفهمیدن مطلوب همه خوانندگان نیست. بسیاری دوست دارند داستان بخوانند. متنی که داستانی را روایت کند، بدون کم و کاست. خواندن متنی که  وقفه‌های پر پیچ وخم و سکوت دارد، دشوار و در حد حوصله عام نیست. اما لیلا صادقی شجاعت این را داشته که دست به خطر بزند و مخاطب خاص خود را جست‌وجو کند.

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

تمامی حقوق این سایت متعلق به شخص لیلا صادقی است و هر گونه استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است