ساختار به مثابه معنا
روزنامه آرمان، 2 دی 1397، شماره3779
نوشتن داستان به شیوه تجربهگرا به نوعی شناکردن در خلاف مسیر معمول داستاننویسی است و ریسکهای قابل توجهی را هم سربار متن میکند. رمانهایی که به این سیاق نوشته میشوند اغلب با توصیف عینی وقایع سروکار چندانی ندارند و از همگسیخته و مخاطبگریزند. لیلا صادقی هم در داستان بلند «آ» شیوهای از همین نوع داستانپردازی را ارائه میدهد که در آن حضور متنهای غیرداستانی برجسته است. او با درهمآمیختن فرهنگ لغت و فضای داستان، به نوعی مخاطب را با تفسیرهایی چندوجهی و پراکنده روبهرو میکند. درواقع او متن داستانیاش را از طریق ارجاعدادن به دیگر متنها، وسعت میدهد. کتاب با مقدمهای و پس از آن با تصویری از «آ»های چیدهشده در کنار هم آغاز میشود. «آ» حرفی است که با معانی بسیاری در کتاب به کار گرفته شده است. حریت، آزادی، ماهی آزاد یا کرم ابریشم و اساسا حرفی است که واجد همه معانی و معادل همه ساختمانها، میدانها و آدمهای درون داستان است. «آ» فردی است که از پل خودش را به پایین پرت میکند، فراوانترین ماده مرکب روی زمین است، ابریشمی است که قبل از پروانهشدن و اوجگرفتن تصمیم به سقوط میگیرد. علامت مَد حرف «آ» همان سکو و لبه پرتگاهی است که میتوان از آن به پایین پرید و خلاصه «آ» حرف مشترک همهی آدمها است. «آ» هم شخصیت اصلی داستان است و هم گاهی در فرع قرار میگیرد. همه اجزای داستان مدخلی از حرف «آ» هستند، در جوار میدانی به نام «آ» که حوادث داستان دور آن رخ میدهد.
متن در همین حالوهواها است که وضعیتی شعرگونه و استعاری پیدا میکند و دارای ریتم میشود. درواقع نویسنده با این ترفند یکجور فاصلهگذاری برای مخاطب ایجاد میکند. راوی این بخشها خود را از راوی داستان منفک میکند و خودِ فرهنگ لغت (با آن چیدمان خاصش) روایت را پیش میبرد. سجع کلامی و تقطیعکردن جملهها و در کل صنایع ادبیای همچون جناس، یک وجه بصری هم به واژهها داده است و البته تشابه و تضاد معنایی هم در متن ایجاد کرده است. از این تضاد در سطح شخصیتپردازی داستان نیز بهره بسیار گرفته شده است. شخصیتها در یک سطح به شکل نماد نگریسته میشوند و عمدتا بر نقش اجتماعی خودشان منطبق هستند. مثل زن مددکار، مرد راننده، مردی که سیگار بیرون میاندازد، مرد موتوری، کودک جورابفروش و مامورهای پلیس و فروشندههای مغازه که از مرز سمبل فراتر نمیروند. با گسترش اولیه داستان اما شخصیتها دارای بعد میشوند و پیشینه اجتماعی مفصلی برایشان در نظر گرفته میشود. مثل زن بارداری که جنینی در شکم دارد و اگر سقطش نکند مادر را هم با خودش فرومیبرد. از شخصیت عکاس طبیعت هم گذشته مفصلی ارائه میشود، از مصائب پانزده سالگیاش بسیار گفته میشود و ظرایف شخصیتیاش عیان میشود. همینطور هفتسالگی شخصیت «ابریشم» هم با جزئیات تصویر میشود. از قاشق داغی که بابت سادهترین خطاها روی دستش گذاشتهاند، تا شرح شخصیتی که در تعیین وضعیت جنسیاش درمانده است. شخصیتی که از کودکی شیفته آرایش زنانه بوده و اطرافیانی که هیچگاه زنِ درونش را برنتابیدهاند و پدری که او را به زور تا پای دامادی میبرد. به هیچ دختری متمایل نیست و با جامعهای درگیر است که جنسیت دیگری را نمیپذیرد. اینها مواردی هستند که در آن شخصیتها به شیوهای کاملا فرویدی زیر ذرهبین قرار گرفتهاند و نقبهای عمیقی به روان گذشتهشان زده شده است.
در کنار همه اینها ردی از نقدهای اجتماعی هم در کتاب میتوان یافت و میدان مرکزی داستان و اتفاقاتی که در محوریت آن میافتد، نقش مهمی در نمایش این وضعیت نابسامان ایفا میکند. نمونههایی همچون خواهر و برادر فالفروشی که جنسهایشان تخریب میشود یا نمایش دختری که قرار است خودش را از بالای ساختمان به پایین پرت کند و یا فردی که از جنازه متلاشیشده (برای پخش در برنامهای ماهوارهای)، فیلم میگیرد و یا زنی که در شلوغیهای صحنه تماشای خودکشی، لوازم آرایشی میفروشد. همه اینها نمایشی است از بیتفاوتی مردمی که از مکان خودکشی به عنوان فضایی برای پیکنیک استفاده میکنند. داستان «آ» چارچوبهای تعریفشده پیشین را با ساختار متفاوتش میشکند. داستانی که در آن ساختار به مثابه محتوا عمل میکند. درواقع معنا چنان در پستوی ساختار پنهان شده که برای مخاطب بسیار دیریاب به نظر میرسد. محتوایی که اگر به سادگی در دسترس باشد، چندان ماندگار نخواهد بود. مخاطب در این داستان با جهانی درهمتنیده و با تاویلهای بسیار روبهرو میشود و اگر بخواهد تنها با تکیه بر قصه به زیرلایههای معنایی آن دست بیابد، راه به جایی نخواهد برد.