.
روزنامه فرهیختگان، 30 خرداد 1392، صفحه 6
فرهیختگان/نسترن مکارمی: «گریز از مرکز» نام آخرین کتاب لیلا صادقی است که توسط نشر مروارید منتشر شده است. این کتاب که مجموعهای ترکیبی از شعر و داستان است، سه فضای مختلف متنی را شامل میشود؛ بادبادکها، خوانها و حکایتها.
لیلا صادقی در این مجموعه هم مانند گذشته رفتارهای متفاوت خود را که در حقیقت بخشی از توقعات مخاطب در مواجهه با آثار او را تشکیل میدهد، دنبال کرده است. بادبادک اول از همان روی جلد آغاز میشود. گویا این شعر میخواهد مخاطب را از سطح به درون اثر هدایت کند. چیزی شبیه به رفتار لیلا صادقی در نوع برخوردش با زبان. او در زبان آثار خود سعی میکند مخاطب را به لایههای زیرین زبان کشیده و وجه دیگری از زبان را برای او بازخوانی کند. گریز از مرکز در مجموع مشتمل بر دو گونه اجراست. بادبادکها و حکایتها که در فرم زبان شعری شکل گرفتهاند و خوانها که با ویژگیهای داستانی همراهند. استفاده از قابلیتهای زبان در آثار داستانی لیلا صادقی همیشه منجر به خلق فضاهایی چندبعدی، چند دهانه و سیال شده است. در آثار این کتاب هم گریززدنهای زبانی است که به گوناگونی فضاهای خلق شده در اثر کمک کرده و با وجود نگه داشته شدن مخاطب در کلیتی یگانه، به ابعاد مختلف و گوناگونی در وجوه متنی اشاره میکند. آنچه در آثار لیلا صادقی، با کتاب «اگه اون لیلاست پس من کیام» و در کنار تجربههای گوناگون از کارکردهای زبانی- در کنار استفاده از ابزارهای تصویری بهعنوان مکملهای متنی- آغاز شده بود؛ در «گریز از مرکز» توانسته است با تمرکز بر قابلیتهای زبان و مستقل از وجه تصویری – اگر بخواهیم تصویرسازیهای این کتاب را هم بخشی از اثر به شمار آوریم – تکمیلکننده تجربههای گذشته لیلا صادقی باشد.
«پیرمرد به شاخههایی که زیر پوستش عبور میکنند و ساقههایی که از انگشتها کشیده میشوند و نزدیکتر به رگ گردنش باریک میشوند، فکر میکند و به گلهای نسترنی که جای قلبش توی گلدانهای سفالی لبه پنجره باز شدهاند و بسته شدهاند. به زنش فکر میکند که در آخرین دیدار در سالهای دور یک شاخه نسترن لای موهایش گذاشته بود و بوی داوودی از پیراهنش در هوا پیچیده بود و طوری با التماس نگاهش کرده بود در اوج ناامیدی که مرد گفته بود بهزودی برمیگردد و زن منتظر مانده بود...»
و اما شعر ... وقتی که میخواهیم از شعر حرف بزنیم در وهله اول باید بدانیم که با چه ماهیتی و با چه رویکردی از زبان در نگاه شاعر روبهرو هستیم. متنی که خود را تحت عنوان شعر زبان، شعر هنجارگریز و ساختارشکن معرفی میکند و سعی در کشف ساحتهای پنهان زبان دارد؛ متنی که میخواهد به همان روش کاربردیاش در زبان داستانها، از یک رویه و مسطح بودن، به چندبعدی و چندلایگی گریز بزند؛ در آثار شعری لیلا صادقی به متنی تبدیل میشود که در حقیقت چیزی جز زبان محض نیست
در میرود عضوی از تن به فرو تن/ تناب میشود از بنیآدم به دردی که میرسد به عضو یک دیگر/ دردی که میدرد از هم دیگر/ میگیرد قرار از درد به در دیگر
در شعر لیلا صادقی اتفاقی از آن دست شهودی یا به قول براهنی ناخودآگاه و پرتابی از درون به بیرون اتفاق نمیافتد. همه چیز حساب شده و بیکم و کاست، از تئوریپردازیهای شاعر - مهندس در چینش کلمات به وجود آمده است. شعری که نه به مثابه پازلی از لایههای متنی است که مخاطب را به سمت کشف چندبعدی متنی سوق بدهد که در حقیقت لابیرنتیست که مخاطب را از مسیری به مسیر دیگر گریز میدهد که از یک سر متن به آن وارد و با دست خالی از انتهای لابیرنت خارج میشود. کلمات تنها سرنخهایی هستند بیآنکه اصراری در القای اتفاقی ناخودآگاه و جوششی در درون نویسنده به همراه داشته باشند؛ مخاطب را از بعدی به بعد دیگر و از خوانشی به خوانش بعد پرتاب میکنند.
در ذهنم تگرگ میگیرد و/ گرگ میشوم برای گرفتن یک رمه / مه میشود کلمه / کاش فقط کلمه بودی/ به معنی ماهی که تمام نمیشود در آب /تا بروم از این دست یا بمانم از آن دست
در حقیقت عنصر پرتابشونده متون شعری لیلا صادقی، به جای ناخودآگاه شاعر، مخاطب شعر است که بیهدف به جهات گوناگون متنی برخورد میکند و توپ پینگپنگی میشود که مرتب بر دیوارههای چندوجهی متنی که محصول خودآگاه شاعر است؛ در رفت و آمد است. اسلحه کلامی لیلا صادقی هرچند که در داستانهای او همواره نتیجهای منحصربهفرد و ویژه به همراه داشته؛ ولی در میدان شعر قادر نیست مخاطب را به خوانش اتفاقی تازه در متن دعوت کند و بعد از خواندن چند اثر به کلیشهای تکراری در قالب یک ترکیببندی هماهنگ و چیدمان شده از اثر تن میدهد و برای مخاطب به ترکیبی قابل پیشبینی تبدیل میشود. اتفاق متنی در شعر لیلا صادقی، قطعا پای متن را به ساحت بینامتنیت و دگرگونی رابطه دل و مدلولی باز کرده است؛ ولی این رابطه از آن گونه نیست که بتواند در هر اثر چالشی دیگرگونه فراروی مخاطب قرار دهد و بیشتر شبیه به معمایی است که در خوانش یکی دو اثر نخست حل کردنش برای مخاطب آسان میشود و تا انتها به اتفاق تازهای در بطن خودبارور نمیشود.