بریده باد هردو دست ابولهب که نه من *
|
حمید امیدی |
از مشخصههای شعر لیلاصادقی استفادهی بهینه از پتانسیل زبان است. زبان و بیان نوشتاری شعرش نه آسان است نه دشوار. و این شاید برگردد به نوع نگاه او به وقایع اتفاقیهای که در اطرافش جاری و زاویهی دیدش به هستی که گاهی ساده و گاه درهم پیچ مینماید. "نه آسان" نه به این معنی که از واژه های متروک و عتیقه ای استفاده کند که رجوع به فرهنگهای لغت را نیاز افتد، که به عکس در به کارگیری واژگان کاملن ازکلمات نوشتاری به روزشده/ بوده استفاده میکند.
بازیهای زبانی به شکلی درخور و روان درمتن شعرجا میافتد و دچار افراط نمیشود. و "برهم زنی" ساختار دستور زبانی در شعر از شگردهای شعری شاعر است. که بازیها و برهمزنیها درخدمت فضای کلی شعر میباشد ونه برای کشاندن مخاطب به زبان بازی و ایجاد شگفتی وحیرتی بیپایه وپرابتذال در او:
(صاعقه کاش بزند به ساقههای تنم /باران به گلهای پیرهنم)
(فرق دستهایت را که کشیده میشود روی سرم/یاکشیده میزند توی صورتم)
شعرها معمولن نه بلند ونه کوتاهند و تعداد سطرها بین 10تا30 در نوسان است. وشعرهای کوتاه کمی دارد که بیشتر سالهای دورتر (1375) سروده اند:
(وقتی زندهام/که حلوایم شیرین باشد/هنوزآردش را نخریده اند..."شعرحلوا")
(تپههای کنارجاده/همچنان میروند/نه!این من بودم..."شعرتپه ها یا من")
نیاوردن فعل در آخرجمله در اغلب جملههای شعرها دیده میشود:
(کاش دلم برای درختی که برهنه میایستد وسط خیابان/ به جای زمینی که خراش برمیدارد با ریشهها/به جای سنگی که کم میشود از رود)
(بلند میشوم از کوهی که بایستم/دستی که بگیرم ازسنگ و رها شود)
شعرها درازگویی واطناب ندارند. گاهی دیده میشود که سطرها زنجیروار و با تند نفسی از پی هم میآیند که لحن بیان را همسو می کند با فضای عاطفی/معنایی/تصویری شعر ونیاوردن فعلها هم درآخرجملهها به این نوع بیان کمک میکند که صد البته این غیر از آن چیزی است که اطناب و درازگویی می نامندش که از قوت شعر میکاهد:
(لعنت به این دنیای سادهی بیشکلم/لعنت به تو/لعنت به اینکه محو میشوم پشت صدایت/لعنت به اینکه چهارپایه میشوی و میلرزی/به اینکه پاره میشوم طنابم دور گردنم/لعنت به من/به این که پنهان میکنی صدایم را لای برگها/به اینکه نمیفهمم/فرق دستهایت را که کشیده میشود روی سرم /یاکشیده میزند توی صورتم/لعنت به ...)
و اما طنز را که درون مایهی شعرهایی از شاعر است نباید نادیده گرفت. طنز در شعر لیلا صادقی حضوری جدی دارد. طنزهای تصویری/کلامی گاه گلایهوار، گاه زننده و آزارنده برای آن کس که منظور نظر شعر شاعر بوده است، گاه کوبنده با کوبشی بیدارکننده و هشداردهنده و... طنز در شعر صادقی حضورجدی دارد و با جدیت در طنز، چارچوبهای صلب و ایستا و بیروح موجود زمانه را به طنز میگیرد. لابه لای شعرها، با لیلایی "توبه تو" و "چندلایه" مواجهیم که موضوعهای متنوع رابه شعرش کشانده است:
(شهری به گریبانم گیرکرده به گردنم)...(صبحانه باید سر نرود شیرش یا جوش نزند چایاش)...( که میشوی به تو فکر میکنم)...(کسی داد بکشد جای من/من گلویم تا اطلاع ثانوی سکتهای خفیف کرده)...(سنگ مینویسم که بشکنم سکوتم را... "شعری که پیشکش شده به ندا")...(شدیدن اعتراض دارم/شدیدا دلتنگم/وقتی که گاز میزنی نیمی ازنان را /آن طرفتر، نیم دیگرش گرسنه میماند)...(چگونه بگریزم ازطبیعت مصنوعی/بمبی به انتشار رسید/به تیراژ همه آدمها/"جنگ تن به تن"میشود تیتر اول روزنامهها)...(ابوغریب مردم گرفتهانداینجا/ ازدستهایی که میشوند تفنگ)...(شاید پشت عکسم گرگی ایستاده )...(هرلحظه که میآید/میروم به مزارلحظهای قبل/بادسته گلی از خاطراتی مرده/سنگ گوری است زندگیم)
همین فهرست بریدهی کوتاه گویای تنوع وگسترهی موضوعی در مجموعهی شعرهای صادقی است (البته بااستناد به مجموعه شعرهای مندرج درسایت"لیلاصادقی") اجتماع، طبیعت، شهر/خیابان، حدیث نفس، عاشقانهها، دردها و زخمهای جهان/وطنی ازقبیل جنگ به جای صلح و...
گاهی دغدغههای موضوعی/معنایی گوناگونی که فردیت شاعر را شکل میدهند در شعری عاشقانه – و بدور از احساسیگری پیشپا افتاده - جان میگیرد و مایه میبندد و هر اتفاقی (بیرونی/درونی) که به چشم و دل شاعر برسد میتواند زمینهی ایجاد شعری شود. مثلن ملاقات با زن و شوهری شهرستانی که در پیعلاج اختلال زبانی خود به کلان شهر تهران میآیند.
وکلام ماقبل آخراین که :
لیلای صادقی شاعری ست که برای بیان و بروز خودش – به جهان درون و بیرون – از ژانرهای مختلفی بهره میگیرد و در هر ژانری هم تجارب متفاوتتری از قبل از سر و دل میگذراند که این خود نشان از لیلایی سیال و ناایستا دارد که پس پشت مخاطب پیش روی کلمات جلوه گری میکند و گاهی به عکس هم شاید.
12/11/1389
-------------------------
*عنوان یکی ازشعرهای شاعر